پارت هشت
پارت هشت
(بچه ها اتفاق خاصی نمیوفته میریم فرداش تو مدرسه )
÷به سمت میزم رفتم و نشستم کلاس خیلی شلوغ بود و من تنها بودم پس تصمیم گرفتم برم بیرون یکم بگردم .
یکم رفتم که با کتابخونه برخوردم امم اینجا چقدر قشنگه .
به سمت قفسه ها رفتم دنبال کتابی میگشتم به نظرت کتاب مورد علاقم اینجا هست؟؟
به سمت قفسه ها رفتم و آره دیدمش اون بالا
پریدم که بگیرمش ولی قدم نرسید داشتم تلاش میکردم که دستی از پشت سرم جلو اومد و اون کتابو برداشت و بهم داد .
برگشتم او..اونن
&بیا بگیرش
÷مم..ممنون
&(پوزخند) لازم نیست تشکر کنی بجاش میتونی یه قهوه مهمونم کنی .
÷عام ولی من وقتشو ندارم امیدوارم درک کنی، بجاش چیکار برات بکنم ؟
*منو به دیوار پشت سرمون کبوند *
&شاید بتونی منو مهمونم لبات کنی ؟هوم
÷برو عصب من دوست پسر دارم *جیغ* برو عقببب
&اوه ولی الان دیگه قرار مال من بشی *پوزخند
÷نه برو عقبب
(ویو پیش ×)
امروز میخوام برم پیش ÷ و بیارمش خونه چون تولدشه و میخوام یکم بیشتر پیش خودم باشه، جلوی دانشگاه وایستادم و به داخل رفتم و دنبال کلاس ÷ میگشتم که صدای جیغ آشنایی روشنیدم ؟
او..اوننن صدای هانا (بلاخره اسم انتخاب شد) به سمت مکان مورد نظر رفتم به صحنه ای که دیدم سرجام خشک شدم....
تموم شدد قراره انفاق های خفنی بیوفتههه هاهاها .
(بچه ها اتفاق خاصی نمیوفته میریم فرداش تو مدرسه )
÷به سمت میزم رفتم و نشستم کلاس خیلی شلوغ بود و من تنها بودم پس تصمیم گرفتم برم بیرون یکم بگردم .
یکم رفتم که با کتابخونه برخوردم امم اینجا چقدر قشنگه .
به سمت قفسه ها رفتم دنبال کتابی میگشتم به نظرت کتاب مورد علاقم اینجا هست؟؟
به سمت قفسه ها رفتم و آره دیدمش اون بالا
پریدم که بگیرمش ولی قدم نرسید داشتم تلاش میکردم که دستی از پشت سرم جلو اومد و اون کتابو برداشت و بهم داد .
برگشتم او..اونن
&بیا بگیرش
÷مم..ممنون
&(پوزخند) لازم نیست تشکر کنی بجاش میتونی یه قهوه مهمونم کنی .
÷عام ولی من وقتشو ندارم امیدوارم درک کنی، بجاش چیکار برات بکنم ؟
*منو به دیوار پشت سرمون کبوند *
&شاید بتونی منو مهمونم لبات کنی ؟هوم
÷برو عصب من دوست پسر دارم *جیغ* برو عقببب
&اوه ولی الان دیگه قرار مال من بشی *پوزخند
÷نه برو عقبب
(ویو پیش ×)
امروز میخوام برم پیش ÷ و بیارمش خونه چون تولدشه و میخوام یکم بیشتر پیش خودم باشه، جلوی دانشگاه وایستادم و به داخل رفتم و دنبال کلاس ÷ میگشتم که صدای جیغ آشنایی روشنیدم ؟
او..اوننن صدای هانا (بلاخره اسم انتخاب شد) به سمت مکان مورد نظر رفتم به صحنه ای که دیدم سرجام خشک شدم....
تموم شدد قراره انفاق های خفنی بیوفتههه هاهاها .
- ۱.۴k
- ۰۲ فروردین ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۱)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط