گل برایم چیده ای قربان آن گل چیدنت

گل برایم چیده ای قربان آن گل چیدنت
بی قرارم کرده گل ها مستم از بوییدنت!
از کنارم رد شدی تسبیح دستم داده اند
واجب عینی است استغفار بعد از دیدنت
آمدی در شهرمان چرخی زدی تعطیل شد
شهربازی های تهران بعد آن چرخیدنت
با تو گفتم دوستم داری؟ تو خندیدی فقط
داغ "آری" بر دلم ماندست با خندیدنت
گل برایم چیده بودی یک غزل گفتم ولی
در برم خوابیده ای! قربان آن خوابیدنت..
دیدگاه ها (۵)

گفته بودم که غمت مالِ من استجفت چشمانِ تو اموالِ من استگفته ...

سردم شده بدجور ، عزیزم بغلم کنیخ کردم از این سوزِ دمادم ، بغ...

حال من خوبِه نباشی و توام باور کنحال "شهریور" من را تو برو "...

ﭼﻪ ﺩﻭﺭﻡ ﺍﺯ ﻧﻔﺲ ﻫﺎﯾﺖ ﭼﻪ ﺍﺯ ﺗﺐ ﮐﺮﺩﻧﻢ ﺩﻭﺭﯼﭼﻪ ﺑﯿﺮﺣﻤﺎﻧﻪ ﺗﻦ ﺩﺍﺩﯼ ﺑ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط