سردم شده بدجور عزیزم بغلم کن

سردم شده بدجور ، عزیزم بغلم کن
یخ کردم از این سوزِ دمادم ، بغلم کن
این شهر همه در پیِ حرفند و حسودند
آهسته و پیوسته و کم کم بغلم کن
من داوطلب آمده ام تا که بمیرم
اینجاست همان خطِ مُقدم ، بغلم کن
گیریم که پیش از همه با این عملِ زشت
رفتیم جهنم ، به جهنم بغلم کن
حتی بشود محشر عظمی همه دنیا
ای رهبرِ دل های مُعظَم ، بغلم کن
اَنکَحت و زَوَجتُ ، دلم عاقد و شاهد
ای عشق شدم من به تو محرم بغلم کن
دیدگاه ها (۵)

دوباره می سرایمت تو را که شاعرانه ایبها نه می کند دلم تو را ...

تا جهان باشد نخواهم در جهان هجران عشقعاشقم بر عشق و هرگز نشک...

گفته بودم که غمت مالِ من استجفت چشمانِ تو اموالِ من استگفته ...

گل برایم چیده ای قربان آن گل چیدنتبی قرارم کرده گل ها مستم ا...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط