سیره خوبان
#سیره_خوبان
وقف بسیج
دو روز بعد از مراسم عروسی مان که هنوز گاز خانه¬مان وصل نشده بود، صبح بلند شدم دیدم آقا مصطفی خانه نیست. زنگ زدم بهشان. گفتند: «بچه ها را بردم اردو!» گفتم: «آخر مرد مؤمن! گاز خانه مان هنوز وصل نشده، آنوقت بچهها را بردی اردو؟» گفتند: «آخر اگر الآن نمی بردم، دیگر می خورد به ماه رمضان و دیگر نمی شد اردو ببریم.»
زندگی¬شان وقف بسیج بود.
نقل از همسر شهید سید مصطفی صدرزاده #بخون
وقف بسیج
دو روز بعد از مراسم عروسی مان که هنوز گاز خانه¬مان وصل نشده بود، صبح بلند شدم دیدم آقا مصطفی خانه نیست. زنگ زدم بهشان. گفتند: «بچه ها را بردم اردو!» گفتم: «آخر مرد مؤمن! گاز خانه مان هنوز وصل نشده، آنوقت بچهها را بردی اردو؟» گفتند: «آخر اگر الآن نمی بردم، دیگر می خورد به ماه رمضان و دیگر نمی شد اردو ببریم.»
زندگی¬شان وقف بسیج بود.
نقل از همسر شهید سید مصطفی صدرزاده #بخون
۷۰۰
۰۶ مرداد ۱۳۹۸
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.