اروم خزید توی تخت زیر پتو
اروم خزید توی تخت زیر پتو
بدون ذره ای لمس، گردن کشید
اروم گونمو بوسید
نگاش کردم
لبخند زد
اخم کردم
چشمک زد
لب زد: یه امشبم راه بیا
رومو برگردوندم سمت کتاب
قول داده بود یه امشب رو لاقل دست از سرم برداره
ورق زدم، نقش اول کتاب داشت خودکشی میکرد!
درست مثل من!
اروم کتابو بست
خیمه زد سرم
چراغ خواب رو زد
و من
مثل هر شب
تن دادم
به هم آغوشی با غم!.... 🍃💔😔
بدون ذره ای لمس، گردن کشید
اروم گونمو بوسید
نگاش کردم
لبخند زد
اخم کردم
چشمک زد
لب زد: یه امشبم راه بیا
رومو برگردوندم سمت کتاب
قول داده بود یه امشب رو لاقل دست از سرم برداره
ورق زدم، نقش اول کتاب داشت خودکشی میکرد!
درست مثل من!
اروم کتابو بست
خیمه زد سرم
چراغ خواب رو زد
و من
مثل هر شب
تن دادم
به هم آغوشی با غم!.... 🍃💔😔
۱۰.۷k
۲۲ دی ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.