یاد خیلی وقت پیشا افتادم، مربوط به دوران بچگیمه....دقیقا
یاد خیلی وقت پیشا افتادم، مربوط به دوران بچگیمه....دقیقا یادم میاد یه مغازه ی کوچیک اسباب بازی فروشی بود، ماشینای کوچیک قشنگی داشت، من خیلی وقت بود یکیشونو میخواستم، قرمز بود، از این قرمزای براق! خیلی واسش اشک ریختم، هربار که از کنار مغازه رد میشدم چن دقیقه ای نگاش میکردم، هربار که میدیدمش نمیتونستم نخوامش، خیلی به بابام اصرار کردم، بابام هم میگفت بعدا ولی من با گریه میگفتم که نه من اینو الان میخوام..یه بار شنیدم که مامانم به بابام گفت خیلی گریه میکنه، میخرم براش! بابام هم جواب داد بچه نباید هرچی رو که دلش خواست براش بخریم، باید یاد بگیره همه چی به خواست اون نیست، همه چی با گریه و اصرار درست نمیشه..من بچه بودم! فقط یه ماشین میخواستم، خیلی زود بود برام که بخوان بهم درس زندگی بدن، دفعه ی بعدی که از کنار مغازه رد شدم دیگه اصرار نکردم چون داشتم میدیدم که یکی دیگه داره ماشینی که من میخامو میخره، با بغض نگاه میکردم، کاری از دستم برنمیومد، بعد اون اتفاق دیگه از اونجا رد نشدم، چون باید به جای خالیش نگاه میکردم! من توی دلم میگفتم اون ماشینِ منه! من واقعا عاشق اون ماشین شده بودم! اما فهمیدم بعضی چیزا قسمت ما نیست، مال ما نیست، سهم یکی دیگس، هرچیز کوچیکی که سهم ما نباشه، به دستمون نمیرسه، هرچی براش گریه کنی، هرچی برای داشتنش اصرار کنی، هرچی هر روز نگاش کنی هرچیم توی رویاهات اونو مال خودت بدونی..اون سهم یکی دیگس، میدونی اینارو کی فهمیدم؟! وقتی تو رو دیدم، وقتی برای داشتنت اصرار کردم، وقتی هرشب گریه میکردم وقتی همیشه عکساتو نگاه میکردم، اما نمیدونستم که تو سهم من نیستی، تو مال من نیستی، انگار توو کَتَم نمیرفت، همه میگفتن بیخیالش شو اما نمیتونسم وقتی چشماتو میبینم دوسِت نداشته باشم، ولی اون چشما مال من نبودن، نباید چیزی بگم ولی مال هرکی که شدی از طرف من بهش بگو..
لعنتی خوش شانس..! 😔💔🍃
لعنتی خوش شانس..! 😔💔🍃
۴۹.۳k
۲۴ دی ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.