#خانه پدربزرگ را دوست داشتم ظهر که می شد بوی غذا تمام اتاق را پر میکرد آفتاب روی سفره ی مادربزرگ پهن میشد و طعم غذا را دلچسب تر میکرد کاش آنوقتها هیچ وقت تمام نمیشد..
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.