لحظه ای در گذر از خاطره ها

لحظه ای در گذر از خاطره ها
ناخودآگاه دلم یاد تو کرد
خنده آمد به لبم شاد شدم
گویی از قید غم آزاد شدم
دیدگاه ها (۰)

تُ همان…عطر گل یاس و نسیم سحری…که‌ اگر صبح نباشی…نفسی در من ...

می خواهمیک راز بمانم تا ابد.نه ،تا پایان هزاره ی سوم !همانقد...

حواسم پرت زیبایی ات شد !منِ دست و پا چلفتینصف بیشتر شعرم را ...

ﻫﻮﺱ ﮐﺮﺩﻡ ﭼﻨﺎﻥ ﮔﯿﺞ ﺷﻮﻡ ﺍﺯ ﺗــﻮ …ﭼﻨﺎﻥ ﻣﺴﺖ ﺷﻮﯼ ﺍﺯ ﻣـﻦﺯﻣﯿﻦ ﺳﺮﮔﯿﺠ...

لحظه ای درگذر ازخاطره هاناخودآگاه دلم یاد تـو کردخــنـده آمـ...

بیا و بخند…بیا برویم هرجا شد!دلم این روزها ، شده سیاه چاله…ع...

گفتمش بی تو دلم میگیرد گفت با خاطره ها خلوت کن گفتمش خنده به...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط