یک تبسم یک صدا فرمان عشق

یک تبسم' یک صدا' فرمانِ عشق
یک ترانه' یک نفس' جریانِ عشق؛

یک غریبه سرزده شد آشنا
می دهد سر بر لبِ دیوانِ عشق

یک غروب و یک سرود و یک خروش،
بر سرِ بازارِ پُر بارانِ عشق

یک ستاره یک غزل شعر و ثنا ،
یک سبد گل چیده در دامانِ عشق

یک سوار و تک نواز و سروِناز ،
می دهد بَهرِ دلم سامانِ عشق

یک نشانه یک حیات و زندگی
می شود گمگشته' پیدا می شود پایانِ عشق
دیدگاه ها (۳۴)

سال سقوط سال فرار سال گریز و انتظار عصر شکفتن فلز سال سیاه د...

این اهنگو خیلی دوست دارمگیرم که در باورتان به خاک نشسته امو ...

یک نفر دل به شما بست، همین ست که هستاگر او عاشق اگر مست، همی...

در خودم گم شده ام، دست و دلم نیست به کارتو نباشی، من و دست و...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط