سناریو فیک الستور و ات (پارت فکر کنم 7)

ببخشید یکم زیادی دیر شد 🙏🙏🙏🙏
این 🍰 کیک تقدیم به شما برای عذر خواهی 🫠🫠


الستور : چارلی من........ متاسفم ولی......
چارلی : الستور.... هق هق..... میدونم که به من زره ای علاقه نداری... هق.....و میدونم عاشق اتی......ولی من همیشه..... دلم پیشت بود... هق هق
پ.ن: و اما چارلی از گریه جر می‌خورد 😂
الستور:متاسفم ولی..... امیدوارم یه نفرو پیدا کنی...بهتر از من
پ.ن:الستور......چیزی به سرت خورده🛐
چارلی:باشه....علاقه که زوری نیست...... ولی..... ازت متنفرم
الستور:باشه.... حداقل بهتر از هیچیه
راوی:در یکهو میترکه
آدم:خب خب خب،ببین کی اینجاست شیطان رادیو، ها ها ها
الستور: اوه آدم مشتاق دیدار، البته خیلی هم مشتاق نبودم ولی آمادم که زندگی لع.نتیتو تموم کنم
آدم:هاهاها پس اولین خلقت بشرو نشون کردی خوبه خوبه
الستور:دوستات کجان، آخه بدون اونا هیچی نیستی
آدم:اینو من باید بپرسم
راوی:تصور کنید آدم با قدرتش یه حرکتی میزنه و بعد الستور با اون سایه های مار مانند و اصاش میزنه شتکش میکنه 😂
الستور:انگار واسه ضربم حاضر نبودی این تازه اولش بود
آدم : نگران نباش، محکم کاری کردم، بالا سرتو نگاه کن
راوی:ات از لوستر با طناب آویزون شده و طناب مهر و موم شده
الستور:ا..... ات
ات:الستور..... نگران من نباش فقط..... شکستش بده....همممممم.....هممممم...ولم.....کننننننن
چارلی:ات!!!!
راوی:لوت وارد صحنه میشود
لوت:میبینم خیلی ترسیدی پرنسس کوچولو، هه هه هه میبینم بدون اون اردک پردورد و شیطان مونث هیچی نیستی
چارلی:الستور، زنجیرم رو بشکن
الستور:ولی....
چارلی:الستور
الستور:باشه




برای پارت بعدی 400 ویو لطفا😊
این سری دیگه تنبلیو میزارم کنار قول میدم 🫠
لایک و فالو فراموش نشه 🍡🍡
دیدگاه ها (۷)

پست شد (درخواستی)

پروف تغییر کرد گم نکنید

Watashiwa star

آنیا و دامیان

p..91ییبو خودشو جمع جور کرد میخواست به دنبال شن بره باید اون...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط