باد پیراهن شید

بـــــاد پـــــیراهن ڪشید
از دست گل‌ها ناگهان

عطر نیلوفر فراوان شد ،
گمان ڪردم تـــویـے
#فاضل‌نظری
دیدگاه ها (۷)

سر به زیر و ساکت و بی دست و پا می رفت دل یک نظر روی تو را دی...

جمعه باشد..نم نم باران باشد..هوا دونفره باشد..حیف نیست تو نب...

یک‌روز میرسد که‌ در آغوش گیرمتـهرگز بعید نیستـ خدا را چه دید...

کشش ساحل اگر هست،چرا کوشش موججذبه ی دیدن تو می کشد از هر طرف...

ناگهان آیینه حیران شد، گمان کردم توییماه پشت ابر پنهان شد، گ...

سناریو ۱۶**وقتی دوباره دیدمت**در یک روز آفتابی و دل‌انگیز، د...

The eyes that were painted for me... "چشمانی که برایم نقاشی ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط