آروم آروم رفت سمت در آشپز خونه و سرشو نزدیک در کرد تا صدا
آروم آروم رفت سمت در آشپز خونه و سرشو نزدیک در کرد تا صدا رو بشنوه...
صدای مردی که مست داشت به جونگ کوک پیشنهاد رابطه رو میداد رو شنید و در رو سریع باز کرد...درست همون زمانی که مرد میخواست دست کوک رو بگیره تهیونگ وارد شد...مرد سرش رو برگردوند سمت تهیونگ...
=عیشش...نمیتونی قبل اومدن در بزنی..برو بیرون.
تهیونگ سر جاش وایساد...به کوک که چشماش از بغض داشت برق میزد نگاه کرد...رفت سمت کوک و از مچ دستش گرفت و اون رو پشتش قایم کرد...
برو به یکی دیگه بچسب تا همینجا نکشتمت (عصبی بود)
مرد خنده ای از سر حرص بیرون داد...میخواست بیاد سمت کوک که تهیونگ مشتی به فکش زد و همونجا مرد افتاد...
کوک به مرد و بعدش به تهیونگ نگاه کرد...تهیونگ دستش رو از رو مچ دست جونگ کوک برداشت..
مواظب باش اینجور آدما اینجا زیادن!
-م..ممنون...اولین بارم نبود.
با صدای مظلومش گفت و دوباره چشماش پر شد...تهیونگ سرشو اورد بالا و دوباره به کوک نگاه کرد..تا به حال اون رو با دقت ندیده بود...چشمای درشتی داشت..خال زیر لبش..تهیونگ رو داشت به خودش جذب میکرد...با بالا اومدن سر پسر رو به روش به خودش اومد و بدون حرفی رفت سمت بیرون...
پول رو حساب کرد و رفت سوار ماشینش شد..
اون...قشنگ تر از چیزیه که فکرشو میکردم!
خب حمایت کنید قشنگام 🦦✨
صدای مردی که مست داشت به جونگ کوک پیشنهاد رابطه رو میداد رو شنید و در رو سریع باز کرد...درست همون زمانی که مرد میخواست دست کوک رو بگیره تهیونگ وارد شد...مرد سرش رو برگردوند سمت تهیونگ...
=عیشش...نمیتونی قبل اومدن در بزنی..برو بیرون.
تهیونگ سر جاش وایساد...به کوک که چشماش از بغض داشت برق میزد نگاه کرد...رفت سمت کوک و از مچ دستش گرفت و اون رو پشتش قایم کرد...
برو به یکی دیگه بچسب تا همینجا نکشتمت (عصبی بود)
مرد خنده ای از سر حرص بیرون داد...میخواست بیاد سمت کوک که تهیونگ مشتی به فکش زد و همونجا مرد افتاد...
کوک به مرد و بعدش به تهیونگ نگاه کرد...تهیونگ دستش رو از رو مچ دست جونگ کوک برداشت..
مواظب باش اینجور آدما اینجا زیادن!
-م..ممنون...اولین بارم نبود.
با صدای مظلومش گفت و دوباره چشماش پر شد...تهیونگ سرشو اورد بالا و دوباره به کوک نگاه کرد..تا به حال اون رو با دقت ندیده بود...چشمای درشتی داشت..خال زیر لبش..تهیونگ رو داشت به خودش جذب میکرد...با بالا اومدن سر پسر رو به روش به خودش اومد و بدون حرفی رفت سمت بیرون...
پول رو حساب کرد و رفت سوار ماشینش شد..
اون...قشنگ تر از چیزیه که فکرشو میکردم!
خب حمایت کنید قشنگام 🦦✨
۶.۵k
۲۷ مهر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.