دردهایم نوشته شد

دَردهایم نِوِشته شُد..
تشویق شدم
که چه قَلَمی دارم
که به دِل مینِشینَند
که آدم موفقی هستم...
کاش زمانی
که نوشته هایم را به نامِ
خودَت میزَنی
دَرد هایم را برداری
ببَریشان پارک
تا بازی کُنند
بَعد همان جا رهایشان کُنی
این دَردها تمامی ندارند اِنگار
مثلِ سَرطان است لامَذهب
ریشه میدَوانَد دَر تَمامِ مَن
و اَمان از این
باران..
کاش تو
تنها برایِ نوشته هایم اسمَت را بخواهی
کاش دَرد هایم نامَت را به خاطر نیاورند!
این را که کُپی کَردی
آهنگی بِگذار
و تنهایی برقص
پنجره هارا باز بگذار
نفس عمیق بکش
داد بزن دَرد بَد است..
و تمام:)
نوشته ها خوبند
دَرد بَد است جانم، دَرد.....
دیدگاه ها (۴)

بـدتــریـــنــ حـــسـ ایــنـــهــ کــصـبــحـــ زود وقــتـیــ...

عیدت مبارک مولای من ...از فرزند غدیر می نویسم و از مقام والا...

زندگی.. زندگی..دلم گرفته دیگه حوصله صدا کردن زندگیمو ندارم ....

عاشق شدن که به این راحتیا نیست جانم....اینو همیشه مامان بزرگ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط