داستان کوتاه شکست عشقی
#داستان_کوتاه #شکست_عشقی
زیباست حتما بخونین
دفعه اول که دیدمش اصلا نمیتونستم تو چشماش نگاه کنم ازم یه سوال پرسید گفت تو خونتون wifi داری؟هول شدم گفتم:بله گفت:بله؟؟؟چقد با ادب
دفعه دوم یه پارک رفته بودیم هوا خیلی سرد بود همینجور که گرم صحبت بودیم یهو گفت خیلی سردته!؟ گفتم اره
گفت دستتو بده به من بیینم همونجا بود که واسه اولین بار دستمو گرفتو دلم یهو ریخت❤️
یه روز رفته بودیم تو یه الاچیق نشسته بودیم به فاصله دو هفته از روز اول که دیدمش گذشته بود میدونستم قلقلکیه کلی قلقلکش دادم اونم دستمو گاز گرفت جاش موند الکی خودمو زدم به قهر گفت خب بده بوسش کنم خوب بشه همونجا که گاز گرفته بودو بوس کرد یه لحظه نگاش کردم یهو محکم بغلم کرد همونجا بود که واسه اولین بار بغلم کردو دلم یهو ریخت ❤️
یه روز رفته بودیم همون پارکه همیشگیمون نشسته بودیم تو همون الاچیق همیشگی دیگه خیلی وقت بود که از اون روز اول گذشته بود اون روز جفتمون خیلی کم حرف شده بودیم ...
هوا خیلی سرد بود اهنگ مورد علاقمونو گذاشتیم گوش کردیم همه جا ساکت بود فقط صدای زمزمه ی ما میومد که داشتیم با اهنگ میخوندیم دستش دوره گردنم بود سرمو گذاشته بودم رو شونه هاش فقط داشتیم اهنگو گوش میکردیم خسته شدم صورتمو اوردم بالا اونم صورتشو رو به من کرد نزدیک من شد نزدیکش شدم نفهمیدم چیشد یهو چشام بسته شد یه چیزیو روی لبام حس کردم خیلی طولانی بود اما زود گذشت چشمامو باز کردم همونجا بود که واسه اولین بار لبامو بوسیدو دلم یهو ریخت ❤️
اما... اما یه روز که خیلی دلم واسش تنگ شده بود کلی اصرار کردم که بیاد ببینمش
اومد پارک همیشگیمون نشستیم تو همون الاچیق همیشگی اونروز خیلی با روزای دیگه فرق داشت انگار نمیشناختمش یه مدت خیلی کوتاه پیش هم بودیم اونروز واسه اولین بار کلی عکسای دونفری انداختیم یکی از یکی قشنگتر
اونروز تموم شد!!!صدام کرد! جواب دادم! گفت: نمیتونم واست وقت بذارم گفت که هنوز عشق سابقشو دوست داره و تو این مدت هیچوقت از فکرش جدا نشده اونروز چیزایی رو شنیدم که فکر نمیکردم بشنوم
اونروز واسه اولین بار رفت و دیگه برنگشت اونروزدلم یهو شکست...
زیباست حتما بخونین
دفعه اول که دیدمش اصلا نمیتونستم تو چشماش نگاه کنم ازم یه سوال پرسید گفت تو خونتون wifi داری؟هول شدم گفتم:بله گفت:بله؟؟؟چقد با ادب
دفعه دوم یه پارک رفته بودیم هوا خیلی سرد بود همینجور که گرم صحبت بودیم یهو گفت خیلی سردته!؟ گفتم اره
گفت دستتو بده به من بیینم همونجا بود که واسه اولین بار دستمو گرفتو دلم یهو ریخت❤️
یه روز رفته بودیم تو یه الاچیق نشسته بودیم به فاصله دو هفته از روز اول که دیدمش گذشته بود میدونستم قلقلکیه کلی قلقلکش دادم اونم دستمو گاز گرفت جاش موند الکی خودمو زدم به قهر گفت خب بده بوسش کنم خوب بشه همونجا که گاز گرفته بودو بوس کرد یه لحظه نگاش کردم یهو محکم بغلم کرد همونجا بود که واسه اولین بار بغلم کردو دلم یهو ریخت ❤️
یه روز رفته بودیم همون پارکه همیشگیمون نشسته بودیم تو همون الاچیق همیشگی دیگه خیلی وقت بود که از اون روز اول گذشته بود اون روز جفتمون خیلی کم حرف شده بودیم ...
هوا خیلی سرد بود اهنگ مورد علاقمونو گذاشتیم گوش کردیم همه جا ساکت بود فقط صدای زمزمه ی ما میومد که داشتیم با اهنگ میخوندیم دستش دوره گردنم بود سرمو گذاشته بودم رو شونه هاش فقط داشتیم اهنگو گوش میکردیم خسته شدم صورتمو اوردم بالا اونم صورتشو رو به من کرد نزدیک من شد نزدیکش شدم نفهمیدم چیشد یهو چشام بسته شد یه چیزیو روی لبام حس کردم خیلی طولانی بود اما زود گذشت چشمامو باز کردم همونجا بود که واسه اولین بار لبامو بوسیدو دلم یهو ریخت ❤️
اما... اما یه روز که خیلی دلم واسش تنگ شده بود کلی اصرار کردم که بیاد ببینمش
اومد پارک همیشگیمون نشستیم تو همون الاچیق همیشگی اونروز خیلی با روزای دیگه فرق داشت انگار نمیشناختمش یه مدت خیلی کوتاه پیش هم بودیم اونروز واسه اولین بار کلی عکسای دونفری انداختیم یکی از یکی قشنگتر
اونروز تموم شد!!!صدام کرد! جواب دادم! گفت: نمیتونم واست وقت بذارم گفت که هنوز عشق سابقشو دوست داره و تو این مدت هیچوقت از فکرش جدا نشده اونروز چیزایی رو شنیدم که فکر نمیکردم بشنوم
اونروز واسه اولین بار رفت و دیگه برنگشت اونروزدلم یهو شکست...
۷.۷k
۱۰ خرداد ۱۳۹۵
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.