{Part2}
{Part2}
Wish Cafe☕
کوک ویو
نه جئون نه...از توهماتت بیرون بیا...تو نباید این حرفو بزنی...
جیمین ویو
اون پسر چی بود؟..معجزه ایزد؟...تیکه ای از ماه؟...قلب من؟..یا..تیکه ای از وجود من که گم شده بود! حتی ماه هم اونو میپرستید..زیبایی نوشتنش..زیبایی چشماش..نه جیمین پارک نه..نگو..بهش نگاه نکن..دیوونش نشو عوضی..و بلاخره اولین کلام...
جیمین: چیزی میل دارین؟!
کوک: یه کیک شکلاتی لطفا..
جیمین: بله چشم {سمت آشپزخونه رفتم تا سفارششو آماده کنم﴾
کوک: حتی صداشم دلنشینه..﴿تو ذهنش﴾
﴿۵ مین بعد﴾
جیمین: با سفارش سمتش رفتم و روی میز گذاشتمش: چی مینویسی؟
کوک: عشق..
جیمین: عام...نه منظورم اینه که چه ژانری؟ ﴿گلوشو صاف میکنه}
کوک: آهان متاسفم...رمان مینویسم...گاهی از بقیه کتاب ها هم ایده برداری میکنم..عاشقانه مینویسم!
جیمین: پرل...پیشنهاد من به توعه.. مناسبه با روحیه ات!
کوک: توام کتاب میخونی؟
جیمین: اره...و...اسمم جیمینه...
کوک: اسم منم جونگکوکه...
جیمین: خوشبختم...کوک!!
کوک: میتونم شمارتو داشته باشم؟ برای صحبت در مورد.....
جیمین: نزاشتم حرفشو کامل کنه..: اره گوشیتو بده.
کوک: گوشیشو میده و شماره جیمینو میگیره..:)
جیمین ویو
بعد از رفتن اون پسر...ساعت ها نشستم و بهش فکر کردم...به زیباییش...به دلنشینیش...به چشماش...
کوک ویو
آه خدای من...زیبایی چشماش...روز بارونی...کافه ی دلنشین...فوق العادس...پرستیدنیه..ولی اون میتونه فرشته من باشه...
حمایت...🎀✨
Wish Cafe☕
کوک ویو
نه جئون نه...از توهماتت بیرون بیا...تو نباید این حرفو بزنی...
جیمین ویو
اون پسر چی بود؟..معجزه ایزد؟...تیکه ای از ماه؟...قلب من؟..یا..تیکه ای از وجود من که گم شده بود! حتی ماه هم اونو میپرستید..زیبایی نوشتنش..زیبایی چشماش..نه جیمین پارک نه..نگو..بهش نگاه نکن..دیوونش نشو عوضی..و بلاخره اولین کلام...
جیمین: چیزی میل دارین؟!
کوک: یه کیک شکلاتی لطفا..
جیمین: بله چشم {سمت آشپزخونه رفتم تا سفارششو آماده کنم﴾
کوک: حتی صداشم دلنشینه..﴿تو ذهنش﴾
﴿۵ مین بعد﴾
جیمین: با سفارش سمتش رفتم و روی میز گذاشتمش: چی مینویسی؟
کوک: عشق..
جیمین: عام...نه منظورم اینه که چه ژانری؟ ﴿گلوشو صاف میکنه}
کوک: آهان متاسفم...رمان مینویسم...گاهی از بقیه کتاب ها هم ایده برداری میکنم..عاشقانه مینویسم!
جیمین: پرل...پیشنهاد من به توعه.. مناسبه با روحیه ات!
کوک: توام کتاب میخونی؟
جیمین: اره...و...اسمم جیمینه...
کوک: اسم منم جونگکوکه...
جیمین: خوشبختم...کوک!!
کوک: میتونم شمارتو داشته باشم؟ برای صحبت در مورد.....
جیمین: نزاشتم حرفشو کامل کنه..: اره گوشیتو بده.
کوک: گوشیشو میده و شماره جیمینو میگیره..:)
جیمین ویو
بعد از رفتن اون پسر...ساعت ها نشستم و بهش فکر کردم...به زیباییش...به دلنشینیش...به چشماش...
کوک ویو
آه خدای من...زیبایی چشماش...روز بارونی...کافه ی دلنشین...فوق العادس...پرستیدنیه..ولی اون میتونه فرشته من باشه...
حمایت...🎀✨
۳.۰k
۲۲ آبان ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.