نام رمان هیس
نام رمان: هیس
نویسنده: راحله آشیان
ژانر : عاشقانه
تعداد صفحات : ۵۰۶
خلاصه:
صدای پاش میاد باز میخواد بیاد کتکم بزنه خدا لعنتش کنه این چه زندگیه کاش میمردم.
حتی جرات خودکشی هم ندارم. نمیدونم تو چه سوراخی قایم شم دلم گرفته کاش حداقل خودت اینجا بودی این چه زندگی واسم ساختی آه آه کاش میشد با این اشکا خودم انقد بشورم تا بمیرم و بشه غسل میتم آه آه آه تف به این زندگی…
بخشی از رمان:
من پریسا یه دختر کوچیک با یه جسته ی کوچیک تازه پنج ماه رفتم تو بیس سال با یه
چهره خیلی زیبا و معصوم که همین چهره من به این خاک سیاه کشونده داستان زندگی من
از اونجایی شروع شد که تو شکم مادرم نطفه بستم اون بابای عوضیم اون موقع که تو
شکم مامانم بودم میخواست منو به پسر عمو پیش فروش کنه اونجوری که مامانم میگه
حاال راست یا دروغ اون بوده که جلوشو گرفته میگف یه بار سر همین قضیه یه لگد محکمم
ازش خورده ولی نمیدونه چه جوری سالم موندم کاش همون موقع مرده بودمو هیچ وقت پا
تو این منجالب نمیذاشتم بعد از اینکه دنیا امدم هم روز خوش ندیدم انقد اشکای مادر مو
میریرم انقد اون عوضی به اصطلاح پدرم دستای مامانمو باسیگار سوزونده بود که همیشه
مامانم روشون مرحم میذاشت هر موقع منم میرفتم پیشش ادای اینو در می اورد که هیچ
چیش نیستو خیلی خوشحال..
https://98iia.com/%d8%af%d8%a7%d9%86%d9%84%d9%88%d8%af-%d8%b1%d9%85%d8%a7%d9%86-%d9%87%db%8c%d8%b3-%d9%86%d9%88%d8%af%d9%87%d8%b4%d8%aa%db%8c%d8%a7/
نویسنده: راحله آشیان
ژانر : عاشقانه
تعداد صفحات : ۵۰۶
خلاصه:
صدای پاش میاد باز میخواد بیاد کتکم بزنه خدا لعنتش کنه این چه زندگیه کاش میمردم.
حتی جرات خودکشی هم ندارم. نمیدونم تو چه سوراخی قایم شم دلم گرفته کاش حداقل خودت اینجا بودی این چه زندگی واسم ساختی آه آه کاش میشد با این اشکا خودم انقد بشورم تا بمیرم و بشه غسل میتم آه آه آه تف به این زندگی…
بخشی از رمان:
من پریسا یه دختر کوچیک با یه جسته ی کوچیک تازه پنج ماه رفتم تو بیس سال با یه
چهره خیلی زیبا و معصوم که همین چهره من به این خاک سیاه کشونده داستان زندگی من
از اونجایی شروع شد که تو شکم مادرم نطفه بستم اون بابای عوضیم اون موقع که تو
شکم مامانم بودم میخواست منو به پسر عمو پیش فروش کنه اونجوری که مامانم میگه
حاال راست یا دروغ اون بوده که جلوشو گرفته میگف یه بار سر همین قضیه یه لگد محکمم
ازش خورده ولی نمیدونه چه جوری سالم موندم کاش همون موقع مرده بودمو هیچ وقت پا
تو این منجالب نمیذاشتم بعد از اینکه دنیا امدم هم روز خوش ندیدم انقد اشکای مادر مو
میریرم انقد اون عوضی به اصطلاح پدرم دستای مامانمو باسیگار سوزونده بود که همیشه
مامانم روشون مرحم میذاشت هر موقع منم میرفتم پیشش ادای اینو در می اورد که هیچ
چیش نیستو خیلی خوشحال..
https://98iia.com/%d8%af%d8%a7%d9%86%d9%84%d9%88%d8%af-%d8%b1%d9%85%d8%a7%d9%86-%d9%87%db%8c%d8%b3-%d9%86%d9%88%d8%af%d9%87%d8%b4%d8%aa%db%8c%d8%a7/
- ۳.۹k
- ۰۹ اردیبهشت ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۱)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط