part

part13
یک هفته بعد:
علی-باومدن کرونا واقعا وضعیت اصلا خوبی نداشتیم
همه توخونه هامون بودیم
قرنطینه کنسرتم که فعلا کنسله بود
خیلی وضعیت بدی بود
توخونه نشسته بودم داشتم صبحانه میخوردم که ازآگاهی باهام تماس گرفتن
-بله بفرمایید
+سلام اقای یاسینی خوبید؟
-ممنون چیزی شده
+لطفا تشریف بیارید آگاهی
فرد ی که حسابتون وخالی کرده بود رو پیدا کردیم
-بله من همین الان میام
--------
چاشدم سری اماده شدم
ازدیشبه هرچی به پانیذ زنگ میزنم جواب نمیده نمیدنم چش شده نگرانشم
حالا برم آگاهی
میرم خونش
رفتم آگاهی
رفتم تو دفتر مدریت
بد ازسلام واینا
فهمیدم دونفر بودن به اسم
رضاصادقی وپانیذصادقی
امکان نداشت پانیذ همچین کاری کنه برای چی باید
اخه نمیفهمم
پلیس-پانیذ صادقی میخواد ببینتتون
علی-دودل بودم
نمیدونستم برم ببینمش یانه
ولی اخر رفم
وارد ااق شدم
نشسته بود داشت گریه میکرد
پانیذ تو چیکا رکردی
پانیذ-علی من واقعا متاسقم
علی-هیچی نگو
پتنیذ-باید بات حرف بزنم علی علی توهمچیو نمیدونی
علی-تودادگاه میبینمت

#زخم_بازمن#علی_یاسینی#رمان#فصل2
پارتای قبل درپیج @dina_yasini
دیدگاه ها (۱)

حرف یندارم>>#علی_یاسینی#طنز

دراما زدنش<<<#علی_یاسینی#دراما

هوو تعطیل شدیمممممحالا همه بیایین وسط

1-چشم عزیزم2-شتتت چه بد

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط