خاطرات شهدا

خاطرات شهدا:
#شهید_عبدالمطلب_اکبری
#کر_لال بود, با دست یه #قبر کشید کنار قبر پسرعمو شهیدش,بعد به خودش اشاره کرد!
#خندیدیم. گفتیم تو کجا, #شهادت کجا.
کربلای ۸ شهید شد.
🌷 تو #وصیتنامه اش نوشته بود:
یک عمر هر چی میخواستم به مردم #محبت کنم فکر کردند من آدم نیستم و مسخره ام کردند😔
یک عمر هر چی #جدی گفتم شوخی گرفتند
یک عمر کسی رو نداشتم باهاش حرف بزنم...
اما بدانید #آقایم با من حرف زد...
دیدگاه ها (۱)

👈 فرق گریه روضه با بقیه گریه ها😕 👈 3نوع اشک داریم😕

شش‌ماه فرصت کمی نیست برای پرنده شدن!

تا حشر ، سپاه داعش از خواب پرید!سیلی بشنید و جاش موشک برِسید...

مقام معظم دلبری فرمودند: یکی بزنی ، ده تا میخوریزمان بزن در ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط