حوالی قلبش درد پیداست

حوالی قلبش، درد پیداست ...
در حوالی چشمانش غم پیداست...
حوالی موهایش ، نفس پیداست ...
در حوالی روحش خستگی پیداست...
حوالی لب هایش ، رنگِ خون پیداست ...
در حوالی عشقش نفرت پیداست...
حوالی نگاهش ، بی پناهی پیداست ...
در حوالی فریادش سکوت پیداست...
حوالی خطاب کردنش ، گِلگی پیداست ...
در حوالی دستانش سردی پیداست...
در حوالی دلش شکستی پیداست...
در حوالی نبودنش ، سایه بودن پیداست...
و در حوالی زندگی اش مرگ پیداست:)
#ارمیکا
#aot
#انیمه
#لایک_فالو_کامنت_یادتون_نره
#پستای_قبلم_ببین_خوشت_اومد_فالو_کن
#پست_جدید
دیدگاه ها (۱)

بعد از رفتنت..آروم شده..مثل درختی پاییزی،وقتی تمام برگ‌هاشو ...

میخوام بدونی بابا؛ که بدترین قسمتش از دست دادن شما نبود، از ...

نسیم‌خنکی‌که‌موهایت‌را‌تکان‌می‌دهد‌صدای‌من‌است..بارها‌از‌تو‌...

وات ده هل😐دوستان میشه بزارید یه تولد درست درمون داشته باشیم؟...

The eyes that were painted for me... "چشمانی که برایم نقاشی ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط