"من اونی که فکر میکنی نیستم!"
"من اونی که فکر میکنی نیستم!"
Part 10
"ویو لیونا"
جیمین خسارت ماشینمو داد و رفت..
راستش..خیلی دلم براش تنگ شده بود..برای صدای زیباش، برای چهره کیوتش و همه چیش..ولی اینو باید به خودم بفهمونم که دیگه نباید بهش اعتماد کنم، وگرنه برای خودم بد میشه...ولی اون موقعی که داشت صحبت میکرد، دلم براش سوخت...معلوم بود پشیمونه و دوباره میخواد میونمونو درست کنه، ولی دیگه هیچ چیز مثل قبل نیست!....
برای اینکه ماشینم خسارت دیده بود، با جرثقیل بردنش تعمیرگاه و خودمم با تاکسی برگشتم خونه...
"ویو جین"
فقط ۱ روز به تولد لیونا مونده...تقریبا همه ی کارهارو انجام دادیم...امیدوارم که خوشش بیاد و درخواستمو قبول کنه!
"ویو جیمین"
بعد از تقریبا نیم ساعت که درحال مرور خاطرات بودم، راه افتادم به سمت خونه..
همینطوری تو تاکسی درحال تفکر بودم که یادم افتاد پس فردا تولد لیوناست! خب..چیکار میتونم براش انجام بدم وقتی حتی از صدام هم متنفره؟!
ولی..شاید بشه یه کاری انجام داد!
سوپرایز برای تولدش..عالی میشه!فقط....چجوری سوپرایزش کنم؟؟...هومممم..وایسا ببینم..من هنوز شماره سوجینو دارم...میتونم به اون بگم یه جوری لیونا رو دست به سر کنه و بیارتش جایی که براش میخوام تولد بگیرم...اینطوری شاید منو ببخشه..هوممم....فکرت عالیه پارک جیمین!!
خب..وقتی رسیدم خونه به سوجین زنگ میزنم..اوه..ولی الان یکم دیره!فردا بهش میگم..
《راوی》
هوم...هم جین و هم جیمین برای تولد لیونا میخوان جشن بگیرن...ولی لیونا درخواست کدومشونو قبول میکنه؟؟رفتن لیونا هم به نفع خودشه و هم جین...ولی اگه جیمین از این موضوع خبردار بشه، چه واکنشی نشون میده؟؟!
....راستش..برای منم سواله! باید ببینیم چطور پیش میره..
-شرط ها : ۱۰ لایک و ۱۰ کامنت🌚-
Part 10
"ویو لیونا"
جیمین خسارت ماشینمو داد و رفت..
راستش..خیلی دلم براش تنگ شده بود..برای صدای زیباش، برای چهره کیوتش و همه چیش..ولی اینو باید به خودم بفهمونم که دیگه نباید بهش اعتماد کنم، وگرنه برای خودم بد میشه...ولی اون موقعی که داشت صحبت میکرد، دلم براش سوخت...معلوم بود پشیمونه و دوباره میخواد میونمونو درست کنه، ولی دیگه هیچ چیز مثل قبل نیست!....
برای اینکه ماشینم خسارت دیده بود، با جرثقیل بردنش تعمیرگاه و خودمم با تاکسی برگشتم خونه...
"ویو جین"
فقط ۱ روز به تولد لیونا مونده...تقریبا همه ی کارهارو انجام دادیم...امیدوارم که خوشش بیاد و درخواستمو قبول کنه!
"ویو جیمین"
بعد از تقریبا نیم ساعت که درحال مرور خاطرات بودم، راه افتادم به سمت خونه..
همینطوری تو تاکسی درحال تفکر بودم که یادم افتاد پس فردا تولد لیوناست! خب..چیکار میتونم براش انجام بدم وقتی حتی از صدام هم متنفره؟!
ولی..شاید بشه یه کاری انجام داد!
سوپرایز برای تولدش..عالی میشه!فقط....چجوری سوپرایزش کنم؟؟...هومممم..وایسا ببینم..من هنوز شماره سوجینو دارم...میتونم به اون بگم یه جوری لیونا رو دست به سر کنه و بیارتش جایی که براش میخوام تولد بگیرم...اینطوری شاید منو ببخشه..هوممم....فکرت عالیه پارک جیمین!!
خب..وقتی رسیدم خونه به سوجین زنگ میزنم..اوه..ولی الان یکم دیره!فردا بهش میگم..
《راوی》
هوم...هم جین و هم جیمین برای تولد لیونا میخوان جشن بگیرن...ولی لیونا درخواست کدومشونو قبول میکنه؟؟رفتن لیونا هم به نفع خودشه و هم جین...ولی اگه جیمین از این موضوع خبردار بشه، چه واکنشی نشون میده؟؟!
....راستش..برای منم سواله! باید ببینیم چطور پیش میره..
-شرط ها : ۱۰ لایک و ۱۰ کامنت🌚-
۱۳.۸k
۲۰ اسفند ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۲۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.