میگفت

‹‹ می‌گفت :
«حتی ارزش این رو نداره که بخوام دیگه باهاش هم‌ کلام شم»
می‌گفت :
«دیگه عارم میاد جواب تلفنش رو بدم» می‌گفت:
«حیف بلاک کردن ، ارزش بلاک رو هم نداره»
می‌گفت :
«خودم رو معطلش کرده بودم»
می‌گفت :
«عمرم رو تلف کر‌دم به پاش»
منم فقط گوش می‌دادم به این حرفاش و با سر ، جمله‌هاشو تأیید می‌کردم . یه سکوتی شد بینمون ، تقریبا پنج دقیقه بعد ، با یه مخلوطی از حس یأس و دلتنگی و و حسرت ، یه نخ گذاشت گوشه‌ی لبش و دنبال فندکش گشت . همینطوری که دنبال فندک می‌گشت ، ازش پرسیدم ، پس چرا یه دفعه رفتی توی خودت ؟ چی شد یهو ؟ جواب داد : « پروژه احمدی مونده ، اجاره خونه روی هواست ، فکر و خیال شیرین .. »
حرفش رو قطع کردم و‌ پرسیدم :
« شیرین ؟! الان داشتی می‌گفتی مهم نیست و اهمیت نداره و فلان و بهمان .. باز الان برمی‌گی می‌گی شیرین ؟»
فندک رو پیدا کرد ، سیگارشو روشن کرد و‌ گفت : « آدمیزاده دیگه ، یه دفعه فکرش گیر میکنه توی خاطرات خوبه یه آدم بد !»
حق دادم بهش ! 🖤🌼 ››



•••
#عاشقانه_خاص#بیو#سریال#موزیک#تکس#کلیپ#ادیت#زیبا#سردار #دلها#سینمایی#گل#پروفایل#رستوران#غذا#محلی#لایک#شات#فالو#زیبایی#طبیعت#کیک#استان#آبشار#مشاوره#کنکور#معرفی_کتاب#سال_نوروز#مذهبی#محرم#گربه
#گل_پیچک
دیدگاه ها (۷)

مایک: تو یه روانی هستی و من عاشقتم...ابی: من روانی نیستم!مای...

+ من واقعا دوستت دارم. می تونم اینو با دقت زیاد بهت ثابت کنم...

[زیباترین قسمت دوست داشتن؛ شیفته جزئیات شدن درباره اون آدمه....

- بعضى ها مثل يك اتفاق عجيب حال آدمرا خوب میکنند ؛ مثل هواى ...

سلامخوبین؟ اومدم یچی بگم نمیدونم چند نفرتون منو از پیجه اولم...

وقتی درو باز کرد باورم نمیشد من کل کره رو دنبال این گشتم ولی...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط