ظهور ریون ارباب سایهها

ظهور ریون (ارباب سایه‌ها):
ناگهان توفانی از پَرِ ها سیاه می‌وزد. ریون با شمشیری از تاریکی حمله می‌کند:
"سِرا... تو رو به زور هم که شده برمی‌گردونم!تو مال منی"
خودم را جلوی کیونگ می‌اندازم با دستِ خالی:
اشک‌هایم مثل سپر می‌درخشند و ضربه را دفع کردند.
فریاد زدم: "من دیگه اون فرشته ضعیف نیستم!"
حملهٔ نهایی:
ضربه ای با بال‌ها (که حالا مثل الماس برّنده شده‌اند) را به سمت ریون پرتاب می‌کنم
او با تعجب فریاد می‌زند:"چرا؟...این قدرتو از کجا آوردی"
"از همون عشق دروغی که تو نداشتی!"
"منظورت اونه؟؟؟"(اشارش به طرف کیونگ بود که با تعجب داشت به من نگاه میکرد)
"آره...... نمیزارم دستای کثیفت بهش برسه!"
"پس برای داشتن تو باید اونو از جلوی راهم بردارم.باشه انجامش میدم.من کسی هستم که دوست داره نه اون!!!"
"چون دنیای من قوی‌تر از تاریکی‌های توئه.نم یتونی" من با لبخند جواب دادم:
و ضربه ای سخت به طرفش فرستادم.
فرار به نقطه‌ای امن:
دست کیونگ رو گرفتم و به سرعت دویدم طرف آبشار"عجله کن باید از فرصت استفاده کرد"
"اون چه آشغالی بود که تورو برای خودش میخواست؟"
"یک سال قبل باهم آشنا شدیم و به بهونه دوست داشتنم داشت نیرومو از بین میبرد تا اینکه فهمیدم و تبعیدش کردم و با اومدن تو اون تحریک شده از بین بردنش برام کاری نداره ولی باید مراقب تو باشم"
آبشار پشت پرده‌ای از مه پنهان شده.
ریون نمی‌تواند از آن عبور کند، چون آب‌ها خاطرات خوش ما را حفظ کرده‌اند.
دیدگاه ها (۰)

عشق یعنی این

کیا افسانه خورشید و ماه رو شنیدن؟

" زیبایی‌های بهشت " آینه‌ی طبیعت دوباره در چشمه بازتاب پیدا ...

دوست دارم و هرچه قدر دوست داشته باشم آجی پیدا میکنماگه کسی آ...

"بیدار شدنِ سایه‌ها"پس از نابودی ریون، سایه‌ها به من بودنحال...

فصل سوم" کشف ارتباط با دنیای موازی "چند روز از اون دوران مسخ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط