مافیای عاشق p5

صبح.........
از خواب بیدار شدم دیدم کل بالشتک خیسه لباسم رو عوض کردم (عکس لباس اسلاید بعد)
و رفتم پایین صبح بخیر گفتم نشستم سر میز
پ.ت :میبینم رابطت با جیمین خوبه
اوم
م.ت :پسر خیلی خوبیه
اره عالیه
*تو ذهنش میگه بگم نگم چیکار کنم*
من یکم سیرم میرم بالا
پ.ت :نه وایسا دوساعت دیگه جیمین میاد دنبالت برین لباس عروس بگیرین
چی به این زودی
م.ت :اره آخر این هفته عروسیتونه
واقعا
پ.ت :اره برو آماده شو
اممممممم باشه
ویو ا/ت :
رفتم تو اتاقم حوصله عوض کردن لباس رو نداشتم پس همین لباس گفتم تنم بمونه یه آرایش ملایم کیوت کردم موهام رو بالا دم بست کردم و منتظر شدم تا بیاد خیلی استرس دارم اما چه فایده که اون منونمیخواد بهم میگه هرزه
نیم‌ساعت بعد.........
منتظر بودم که دیدم اومد دوییدم سمت درو نذاشتم خدمتکار باز کنه یه نفس عمیق کشیدم و باز کردم
_سلام
+سلام
_ بریم
+اوم.......مامان بابا خدافظ
_ببین هیچ حرفی نمیزنی جلو عشقم لباسم یکی همینطوری انتخاب می‌کنی و بعد ازم هم جدا میشیم خودت میای خونه
+چی اونم اومده
_اره
+لعنتی
×ددی اومدی
_اره بیبی
×ددی من دلم شکلات میخواد می‌خری
_اره عشقم الان میریم برات یه پکشکلات میخرم
×مسیییی ددی جونم(لوس بازی درمیاره)
+میشه بریم
_تو بشین دیگه
______________________
شرایط :
لایک :۷۰تا
کامنت :۵۰تا
دیدگاه ها (۶۲)

نمی‌دونن چشامی👀❤️‍🩹

چه تند اومد پیشش نشست🥺

همه عاشق منم😁😉

خودش قبول کرده🤪

خون‌آشام جذاب من( P:8)

#invisiblelovePart_12جونگکوک اومد نزدیکم و دستمو گرفت ، از ا...

پارت ۸۶ فیک ازدواج مافیایی

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط