به تو نزدیک شدم با همه ناباوری ام

به تو نزدیک شدم با همه ناباوری ام
همسفر با تو شدم تا به کجا می بری ام...

بوسه هایت غزل پست مدرن است ولی
من همان شاعر گمنام زبان زرگری ام!

خاطرت هست در این عصر فراموش شدن
گفته بودم تو همانی که به یاد آوری ام

زندگی با تو فقط یک شب و یک رویا نیست
فکر یک عمرم و یک سقف و زن و شوهری ام!

انگ معتاد شدن سخت به ما می چسبد
به تو و چشم خمار و به من و لاغری ام!

هرچه در بستی و از پنجره پرتم کردی
به تو نزدیک شدم تا نفس آخری ام...!!
دیدگاه ها (۵)

دو سه شب پیش غریبانه دعایی کردمتا سحر گریه از اندوه جدایی کر...

‌ میزنم مثل زلیخا جار: "میخواهم تورا"حضرت معشوقه ، ای دلدار ...

من به عشق تو قمر قاری قرآن شده امتا به عشقت برسم هم دم لقمان...

باز هم نیمه شب و تاب و تبی تکراریدلبرم! دخترِ مهتاب! تو هم ب...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط