آخریننگاه پارت
#آخرین_نگاه پارت ۳
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
همینجور که داشتم فکر میکردم این اسمو کجا شنیدم که یکیشون که موهاش کوتاه و بنفش بود و یه چیزی روی گلوش داشت گفت:
مو بنفش:(با نیشخند) این مهمونمون قراره برای هممون باشه یا فقط خودت؟
بعدشم یکی دیگه که شبیهش بود ادامه داد:
اون یکی مو بنفشه:(با خنده) واسه اینکه زودتر بیدار بشه دل تو دلم نیست!
با این حرفاشون خیلی ترسیدم! نمیدونستم چیکار کنم و اونی که موی مشکی داشت گفت:
مو مشکی: شایدم جاسوس باشه؛......باید از شرش خلاص شیم!
مو بنفش:(با ناراحتی) این دختره؟..... خل شدی کوکو؟
کوکو:(یه کوچولو عصبی) نه خل نشدم......ریندو مگه یادت نمیاد چند تا از همین دخترایی که آوردیم جاسوس بودن و نزدیک بود به کشتنمون بدن؟!
ریندو:(با کنایه و عصبی) این دختره حتی عرضه محافظت از خودشم نداره!.... دیشب اگه مایکی صداشو نمیشنید و نمیخواست بره کمکش تا حالا مرده بود!
کوکو: ران تو یه چیزی بهش بگو...
ران: البته کوکو هم راست میگه، نمیتونیم ریسک کنیم!
ریندو برگشت و به ران نگاه کرد و گفت:
ریندو:(با تعجب) داداش جدی؟
که مایکی روی میز کوبید و همه ساکت شدن
مایکی:(آروم و خونسرد) با همتونم پس خوب گوشاتونو باز کنید...
و ادامه داد:......
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
هیییییییی😁😁😁
امیدوارم دوست داشته باشید، خواهش میکنم هر ایرادی داره بهم بگید اصلا رو درواسی نکنید باهام
مرسی❤💖🌹
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
همینجور که داشتم فکر میکردم این اسمو کجا شنیدم که یکیشون که موهاش کوتاه و بنفش بود و یه چیزی روی گلوش داشت گفت:
مو بنفش:(با نیشخند) این مهمونمون قراره برای هممون باشه یا فقط خودت؟
بعدشم یکی دیگه که شبیهش بود ادامه داد:
اون یکی مو بنفشه:(با خنده) واسه اینکه زودتر بیدار بشه دل تو دلم نیست!
با این حرفاشون خیلی ترسیدم! نمیدونستم چیکار کنم و اونی که موی مشکی داشت گفت:
مو مشکی: شایدم جاسوس باشه؛......باید از شرش خلاص شیم!
مو بنفش:(با ناراحتی) این دختره؟..... خل شدی کوکو؟
کوکو:(یه کوچولو عصبی) نه خل نشدم......ریندو مگه یادت نمیاد چند تا از همین دخترایی که آوردیم جاسوس بودن و نزدیک بود به کشتنمون بدن؟!
ریندو:(با کنایه و عصبی) این دختره حتی عرضه محافظت از خودشم نداره!.... دیشب اگه مایکی صداشو نمیشنید و نمیخواست بره کمکش تا حالا مرده بود!
کوکو: ران تو یه چیزی بهش بگو...
ران: البته کوکو هم راست میگه، نمیتونیم ریسک کنیم!
ریندو برگشت و به ران نگاه کرد و گفت:
ریندو:(با تعجب) داداش جدی؟
که مایکی روی میز کوبید و همه ساکت شدن
مایکی:(آروم و خونسرد) با همتونم پس خوب گوشاتونو باز کنید...
و ادامه داد:......
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
هیییییییی😁😁😁
امیدوارم دوست داشته باشید، خواهش میکنم هر ایرادی داره بهم بگید اصلا رو درواسی نکنید باهام
مرسی❤💖🌹
- ۳۰۸
- ۲۱ آذر ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۴)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط