عشق ابدی♥ p6
_چون رو تخت نمیخوابم تخت ندارم
✓ام من از تخت بدم میاد نمیتونم راحت بخوابم نظرت چیه من رو کاناپه بخوابم (الکی گفت تا جیمین رو تخت بخوابه)
_مطمئنی باشه
✓بیا دوست شیم خواهر یا برادر داری؟
_نه ندارم
✓منم ندارم من میشم آجی تو توهم داداشم البته اگه خواستی
_چرا نخوام خب آجی برو لباستو عوض کن نوبت من میشه بعدش هانا رفت تو حموم عوض کرد
ویو ات
+وات یه تخت داره دارم دیونه میشم یعنی باید تو یه تخت بخوابیم
@خب رو زمین بخواب اگه ناراضی هستی
+ایشش رفتن عوض کردن اینا هم
ویو لیا و سوهیون
&یا خدا اینجا یه تخت داره چه گلی به سرم بزنم الان
¥چیه مگه من که نمیخوام بخورمت میخوابیم دیگه
&ولی بینمون بالش
¥چرا میخوای مثل تو فیلما بالش بزاری صبح که بیدار شدی ببینی بغل همدیگه ایم(خنده)
&زد تو کله سوهیون
¥چته میمونن
اینا هم اماده شدن رفتن
#خب بیاین نهار یخورین بعد هم برین هرجا عشقتون میکشه😂
همه: 😂چشم استاد
+موچییی
_بلههه
+میبینم دوست پیدا کردی(هانارو میگه)
_ابجی پیدا کردم نه دوست😂
✓سلام
&سلام آبجیه جیمین😂
✓ههه
(بخاطر اینکه خیلیاتون امدین پیوی گفتین که جیمین رو پولدار کن پرش زمانی زیاد داریم به دل نگیرید😂)
پرش زمانی به3سال بعد جیمین (میدونم چرت شد اما واقعا خیلی گیر داده بودین😐)
من یکی از بزرگ ترین شرکت های کره رو دارم که با بابای ات شریکم خب شاید براتو سوال باشه چطور اینطوری شد من دستیار ات تو شرکت باباش شدم بعد پولامو جمع کردم و با بابای ات شریک شدم اولاش باباش قبول نمیکرد ولی ات راضیش کرد چند روزیه به ات یه حسایی دارم نمیدونم که عشقه یا چیزه دیگه الان ات دستیار من شد من نمیخواستم اما انقدر اصرار کرد چون میخواست بیشتر باهم باشیم
ات در زد
+جناب پارک جیمین اجازه ورود را میدهید(با خنده)
_بیا تو
+امدم
_هنوزم بچه ای این مسخرع بازیا چیه😂
+عههه.. راستی یه کافه میشناسم بیا بریم اونجا
_اوکی بزار کتمو بردارم بیام(عکس لباساشونو گذاشتم)
+بریم
_بریم خرگوش
(گایز حیمین لامبرگینی داره عکسشو گذاشتم من غش😔)
سوار ماشین جیمین شدن حرکت کردن
+موچی یادته 3سال پیش تو چه وضعی بودی؟
_هوم همش به لطفه تو عه ات ازت ممنونم
+نه اینو نگو تو خودت خیلی تلاش کردی
_ولی ارزششو داشت راستی دوست پسر نداری که
+نه.. اهاراستی هنوزم یونا رو دوست داری؟
_....
+پس هنوزم دوسش داری
_نه ندارم حتی اون موقع هم عشق نبود من تازه عاشق شدم حسم با اون وقتی یکی نیست
+کیو دوست داری؟
_نمیگم
+یاااا
_خب اینجاس؟
+اره
پیداه شدن رفتن تو کافه
_ات تو که همچین حا هایی نمیای(کافه خیلی سطح پایینه)
+نمیدونم لیا گفت برو اونجا حتما
_اوکی
؟ سلام چی میل دارید
ویو ات
تا میخواستم سرمو بالا کنم دیدم..
ادامه دارد..
حمایت کنید🥺♥
15لایک
15کامنت
✓ام من از تخت بدم میاد نمیتونم راحت بخوابم نظرت چیه من رو کاناپه بخوابم (الکی گفت تا جیمین رو تخت بخوابه)
_مطمئنی باشه
✓بیا دوست شیم خواهر یا برادر داری؟
_نه ندارم
✓منم ندارم من میشم آجی تو توهم داداشم البته اگه خواستی
_چرا نخوام خب آجی برو لباستو عوض کن نوبت من میشه بعدش هانا رفت تو حموم عوض کرد
ویو ات
+وات یه تخت داره دارم دیونه میشم یعنی باید تو یه تخت بخوابیم
@خب رو زمین بخواب اگه ناراضی هستی
+ایشش رفتن عوض کردن اینا هم
ویو لیا و سوهیون
&یا خدا اینجا یه تخت داره چه گلی به سرم بزنم الان
¥چیه مگه من که نمیخوام بخورمت میخوابیم دیگه
&ولی بینمون بالش
¥چرا میخوای مثل تو فیلما بالش بزاری صبح که بیدار شدی ببینی بغل همدیگه ایم(خنده)
&زد تو کله سوهیون
¥چته میمونن
اینا هم اماده شدن رفتن
#خب بیاین نهار یخورین بعد هم برین هرجا عشقتون میکشه😂
همه: 😂چشم استاد
+موچییی
_بلههه
+میبینم دوست پیدا کردی(هانارو میگه)
_ابجی پیدا کردم نه دوست😂
✓سلام
&سلام آبجیه جیمین😂
✓ههه
(بخاطر اینکه خیلیاتون امدین پیوی گفتین که جیمین رو پولدار کن پرش زمانی زیاد داریم به دل نگیرید😂)
پرش زمانی به3سال بعد جیمین (میدونم چرت شد اما واقعا خیلی گیر داده بودین😐)
من یکی از بزرگ ترین شرکت های کره رو دارم که با بابای ات شریکم خب شاید براتو سوال باشه چطور اینطوری شد من دستیار ات تو شرکت باباش شدم بعد پولامو جمع کردم و با بابای ات شریک شدم اولاش باباش قبول نمیکرد ولی ات راضیش کرد چند روزیه به ات یه حسایی دارم نمیدونم که عشقه یا چیزه دیگه الان ات دستیار من شد من نمیخواستم اما انقدر اصرار کرد چون میخواست بیشتر باهم باشیم
ات در زد
+جناب پارک جیمین اجازه ورود را میدهید(با خنده)
_بیا تو
+امدم
_هنوزم بچه ای این مسخرع بازیا چیه😂
+عههه.. راستی یه کافه میشناسم بیا بریم اونجا
_اوکی بزار کتمو بردارم بیام(عکس لباساشونو گذاشتم)
+بریم
_بریم خرگوش
(گایز حیمین لامبرگینی داره عکسشو گذاشتم من غش😔)
سوار ماشین جیمین شدن حرکت کردن
+موچی یادته 3سال پیش تو چه وضعی بودی؟
_هوم همش به لطفه تو عه ات ازت ممنونم
+نه اینو نگو تو خودت خیلی تلاش کردی
_ولی ارزششو داشت راستی دوست پسر نداری که
+نه.. اهاراستی هنوزم یونا رو دوست داری؟
_....
+پس هنوزم دوسش داری
_نه ندارم حتی اون موقع هم عشق نبود من تازه عاشق شدم حسم با اون وقتی یکی نیست
+کیو دوست داری؟
_نمیگم
+یاااا
_خب اینجاس؟
+اره
پیداه شدن رفتن تو کافه
_ات تو که همچین حا هایی نمیای(کافه خیلی سطح پایینه)
+نمیدونم لیا گفت برو اونجا حتما
_اوکی
؟ سلام چی میل دارید
ویو ات
تا میخواستم سرمو بالا کنم دیدم..
ادامه دارد..
حمایت کنید🥺♥
15لایک
15کامنت
۱۱.۶k
۱۵ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.