پارت یک ،🟥
پارت یک ،🟥
سوسن با عمر قهربود که در همون هین آسیه با عمر خیلی جدی قهر میکنن آسیه عمر رو از خونه بیرون میکنه و عمر آواره یه کوچه خیابون ها میشه عمر روی نیمکت لب ساحل نشسته بود و گریه میکرد که تو همون لحظه یه مرد مهربون به نام یاماچ میاد کنارش نشسته وباهم دردو دل میکنن که یاماچ به عمر میگه تو امشب بیا خونه ما بمون
عمرم قبول میکنه و عمر سه روز مدرسه نمیره و خونه یه یاماچ میمونه و با اون دوست های سمیمی میشن و عمر میگه من میخوا یه کاری کنم تا اونایکم حرص بخورن یاماچ میگه حق با توع ولی من برای ساعت یک وقت گرفتم بریم تتوی گودال رو بزنی عمر میگه آها یادم رفته بود . میرن و تتوی گودال رو میزنن و عمر بعد از چند روز میره مدرسه با یه موتور خفن وقتی از موتور پیاده میشه سوسن و آسیه میدوعن به سمت عمر و سوسن به عمر میگه چرا گوشیتو جواب نمیدی میدونی چقدر نگران شدم بعد آسیه میگه عمر تو این چهار روز مردم و زنده شودم
فکر کردم اتفاقی افتاده عمر هم بدونه اینکه اهمیتی بده راحت رو میکشه و میره سوسن و آسیه دوروک و اگلجان خیلی ناراحت میشن که توی کتاب خونه وقتی عمر داره کتاب بر میدارم تتوی روی دست عمر رو میبینه اگلجان میزنم به دوروک میگه اون تتو واقعی الکی دوروک میگه فکر کنم واقعی میره میزنه تو گوگل میبینه ای تتو برای گودالی هاست و گودالی ها آدم های خطرناکی هستن اگلجان میره به آسیه میگه آسیه تعجب میکنه بعد اینا تصمیم میگیرن عمر رو یه جا گیر بندازن و ازش حرف بکشن زنگ میخوره همه رفتن سر کلاس که یهو مدیر میاد تو میگه من امروز یه هم کلاسی جدید دارید به عمر میگه نمیخوای. خودتو معرفی کنی دختر میگه من نیلسو هستم عمر میگه خوش آمدی سوسن حسودی میکنه. و نیلسو میره پیشه عمر می شینه و اگلجان میره پیش دوروک بعد سوسن از اگلجان اصبانی میشه عمر سره یه مسلئه ریاضی به نیلسو کمک میکنه و نیلسو عمر و به یه قهوه دعوت میکنه عمر قبول میکنه و میگه بیا بریم تا بگم برا توضیح بدم اینجا چه مدرسه عجیبی هست نیلسو و عمر درحال قهوه خوردن بودن که سوسن میرسه میبینه که این دوتا دارن خوش خندون حال میکنن به طور اتفاقی نیلسو هم موتور داره روزه بعد نیلسو و عمر هم زمان باهم با موتور هاشون میان مدرسه سارپ به سوسن میگه ببین دوست پسرتو مسابقه میده و آسیه خیلی اصبانی از دست عمر و دراه گریه میکنه که دوروک میبینه و از دست عمر صبانی میشه وجلوی در مدرسه به عمر حمله میکنه وبا مشت میزنه تو صورت عمر نیلسو تعجب میکنه و سارپ و اگلجان جلوی دوروک رو گرفتن و تولگاه و برک هم جلوی عمر رو گرفتن عمرخون دماغ میشه و میره تو دست شویی نیلسو میره و براش یخ میبرو سارپ اونارو میبینه ادامه دارد ......
سوسن با عمر قهربود که در همون هین آسیه با عمر خیلی جدی قهر میکنن آسیه عمر رو از خونه بیرون میکنه و عمر آواره یه کوچه خیابون ها میشه عمر روی نیمکت لب ساحل نشسته بود و گریه میکرد که تو همون لحظه یه مرد مهربون به نام یاماچ میاد کنارش نشسته وباهم دردو دل میکنن که یاماچ به عمر میگه تو امشب بیا خونه ما بمون
عمرم قبول میکنه و عمر سه روز مدرسه نمیره و خونه یه یاماچ میمونه و با اون دوست های سمیمی میشن و عمر میگه من میخوا یه کاری کنم تا اونایکم حرص بخورن یاماچ میگه حق با توع ولی من برای ساعت یک وقت گرفتم بریم تتوی گودال رو بزنی عمر میگه آها یادم رفته بود . میرن و تتوی گودال رو میزنن و عمر بعد از چند روز میره مدرسه با یه موتور خفن وقتی از موتور پیاده میشه سوسن و آسیه میدوعن به سمت عمر و سوسن به عمر میگه چرا گوشیتو جواب نمیدی میدونی چقدر نگران شدم بعد آسیه میگه عمر تو این چهار روز مردم و زنده شودم
فکر کردم اتفاقی افتاده عمر هم بدونه اینکه اهمیتی بده راحت رو میکشه و میره سوسن و آسیه دوروک و اگلجان خیلی ناراحت میشن که توی کتاب خونه وقتی عمر داره کتاب بر میدارم تتوی روی دست عمر رو میبینه اگلجان میزنم به دوروک میگه اون تتو واقعی الکی دوروک میگه فکر کنم واقعی میره میزنه تو گوگل میبینه ای تتو برای گودالی هاست و گودالی ها آدم های خطرناکی هستن اگلجان میره به آسیه میگه آسیه تعجب میکنه بعد اینا تصمیم میگیرن عمر رو یه جا گیر بندازن و ازش حرف بکشن زنگ میخوره همه رفتن سر کلاس که یهو مدیر میاد تو میگه من امروز یه هم کلاسی جدید دارید به عمر میگه نمیخوای. خودتو معرفی کنی دختر میگه من نیلسو هستم عمر میگه خوش آمدی سوسن حسودی میکنه. و نیلسو میره پیشه عمر می شینه و اگلجان میره پیش دوروک بعد سوسن از اگلجان اصبانی میشه عمر سره یه مسلئه ریاضی به نیلسو کمک میکنه و نیلسو عمر و به یه قهوه دعوت میکنه عمر قبول میکنه و میگه بیا بریم تا بگم برا توضیح بدم اینجا چه مدرسه عجیبی هست نیلسو و عمر درحال قهوه خوردن بودن که سوسن میرسه میبینه که این دوتا دارن خوش خندون حال میکنن به طور اتفاقی نیلسو هم موتور داره روزه بعد نیلسو و عمر هم زمان باهم با موتور هاشون میان مدرسه سارپ به سوسن میگه ببین دوست پسرتو مسابقه میده و آسیه خیلی اصبانی از دست عمر و دراه گریه میکنه که دوروک میبینه و از دست عمر صبانی میشه وجلوی در مدرسه به عمر حمله میکنه وبا مشت میزنه تو صورت عمر نیلسو تعجب میکنه و سارپ و اگلجان جلوی دوروک رو گرفتن و تولگاه و برک هم جلوی عمر رو گرفتن عمرخون دماغ میشه و میره تو دست شویی نیلسو میره و براش یخ میبرو سارپ اونارو میبینه ادامه دارد ......
۱.۱k
۲۸ اردیبهشت ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.