توبه کردم که نبوسم لب ساقی و کنون

توبه کردم که نبوسم لب ساقی و کنون
می‌گزم لب که چرا گوش به نادان کردم

در خلاف آمد عادت بطلب کام که من
کسب جمعیت از آن زلف پریشان کردم

نقش مستوری مستی نه به دست من وتوست
آن چه سلطان ازل گفت بکن آن کردم

حضرت_حافظ
؏ـصرتون به زیبـــااایی شڪوفه هاے بهارے

‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
دیدگاه ها (۳)

آنقدر با چشم هايت دلبري كردي كه شيخجرات اين را ندارد صحبت از...

به امید نگاهی خاک ره گشتم، ندانستمکه زیر پا تو بی پروا نمی ب...

🍃✨🌹✨🍃دلِ من کرده هوای تـو ، نمیـدانی کـهای دل و جان به فدای ...

آنی که ز صبح خنده بر لب داردبـر قلب کسان بـذر محبت کاردهر رو...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط