رفتی بریدی از غم دریا رها شدی

.رفتی بریدی از غم دریا رها شدی
دریا شدی پرنده ی درد آشنا شدی
کوچ غریب تو شده آتشفشان من
از این جهان غرق معما جدا شدی
آتش زدی به خرمن دلهای داغ باغ
پروانه وار عاشق شمع خدا شدی
خاموش شد ستاره ی عمرتو بعد از آن
پرپر شدی ، کبوتر بی ادعا شدی
ما مانده ایم و وصف نگاه تو می کنیم
اما تو رفتی و غزلی بی ریا شدی
جای تو در درون دلم جاودانه است
تو تا ابد درونِ منِ خسته جا شدی
مثل "پرستش" از غم تو زیر و رو شدم
اما تو نزد من سند هر دعا شدی
دیدگاه ها (۱۳)

بودنم بی تو محال است، مبادا برویزندگی زیر سؤال است، مبادا بر...

‍ شد قلم همراز قلبم هر ورق هم صحبتمهمدلی دیگر ندارم دائما در...

جهان را بے تو میخواهم چڪار اے نازنین برگردجهان بے تو یعنے مر...

او رفته بود و خاطره ها مانده بود و منیک درد بی طبیب و دوا ما...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط