دوست داشتن،
دوست داشتن،
چیزی شبیه به گم شدنه،
توی یه آدم دیگه.
حالا هرچی کسی رو بیشتر دوست داشته باشی،
عمیقتر گم میشی.
یه جاهایی دیگه نمیدونی برای خودت داری زندگی میکنی
یا برای اون.
حالا دیگه همون آهنگی رو گوش میدی که اون گوش میده.
همون کاری رو انجام میدی
که اون میخواد.
همون حرفی رو میزنی که اون دوست داره.
حالا دیگه حق داری حسادت کنی،
حالا دیگه چشم به راه بودن معنی پیدا میکنه،
حالا دیگه دوست داری نگران باشی.
از یه جایی به بعد،
اون نفس میکشه تا تو زندگی کنی.
«آدم برای دوست داشتن،
به دلیل احتیاج نداره،
اما برای زندگی کردن بهانه میخواد».
چیزی شبیه به گم شدنه،
توی یه آدم دیگه.
حالا هرچی کسی رو بیشتر دوست داشته باشی،
عمیقتر گم میشی.
یه جاهایی دیگه نمیدونی برای خودت داری زندگی میکنی
یا برای اون.
حالا دیگه همون آهنگی رو گوش میدی که اون گوش میده.
همون کاری رو انجام میدی
که اون میخواد.
همون حرفی رو میزنی که اون دوست داره.
حالا دیگه حق داری حسادت کنی،
حالا دیگه چشم به راه بودن معنی پیدا میکنه،
حالا دیگه دوست داری نگران باشی.
از یه جایی به بعد،
اون نفس میکشه تا تو زندگی کنی.
«آدم برای دوست داشتن،
به دلیل احتیاج نداره،
اما برای زندگی کردن بهانه میخواد».
۱۳.۶k
۲۳ بهمن ۱۳۹۵
دیدگاه ها (۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.