طلوع می کند آن آفتاب پنهانی

طلوع می کند آن آفتاب پنهانی

ز سمت مشرق جغرافیای عرفانی

دوباره پلک دلم می پرد ، نشانه ی چیست ؟

شنیده ام که می آید کسی به مهمانی

کسی که سبزتر است از هزار بار بهار

کسی شگفت ، کسی آن چنان که می دانی

کسی که نقطه ی آغاز هر چه پرواز است

تویی که در سفر عشق ، خطّ پایانی

تویی بهانه ی این ابرها که می گریند

بیا ، که صاف شود این هوای بارانی

تو از حوالی اقلیم ناکجا آباد

بیا ، که می رود این شهر رو به ویرانی

کنار نام تو لنگر گرفت کشتی عشق

بیا ، که یاد تو آرامشی ست طوفانی

#قیصر_امین_پور
دیدگاه ها (۱)

دل بیت الاحزان است و از بیت الاحزان امید مدار که جز ناله حُز...

غم با دلـ♥ ـمون غریبه نمیشه...

آفتاب زده و بارونیه چشمام ، چشمام به توئه ولی تک و تنهامتنها...

هر قدر سنم بیشتر میشود کمتر به #قضاوت مردم در مورد خودم اهمی...

نسیمی سرد پرد هارا تکان میداد.روشنی داخل اتاق وجود نداشت بجز...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط