بچه ها میخوام روزای دانشگاهم رو تعریف کنم...به به...یه ات
بچه ها میخوام روزای دانشگاهم رو تعریف کنم...به به...یه اتفاقایی افتاد خیلی جالب بود...
درسته که من تازه وارد باشم تو دانشگاه ولی خیلی زود با بقیه صمیمی میشم من چن تا دوست آرمی پیدا کردم ۴ تا پیدا کردم اونا بهمون گفتن اون ۳ تا هیتر هستن و دارن سعی میکنن که اذیتشون کنن ولی جواب نمیده من گفتم بزار این دفعه من و خواهرم با شما تصمیم بگیریم اون یکی گف که یه قرار بزاریم و تصمیم بگیریم من گفتم که بهتره بریم پیش اونا الکی بگیم که هیتریم اون یکی گف آخه میدونن ما آرمی هستیم ولی تو رو نمیدونن من گفتم نگران نباشید بجه ها میگیم که شما ها یکمی به حرفاش فکر کردین و هیتر شدی همه قبول کردن و نقشه ای کشیده بودیم رو توضیح دادم گفتم که بریم با اونا دوست شیم آخه من زود با بقیه صمیمی میشم شما هم باید سعی کنید که مثل من رفتار کنین و زود باهاشون صمیمی شیم بعد شمارشونو بگیریم و و گند بزنیم اونا هم قبول کردن رفتیم خونمون فرداش رفتیم با اونا حرف زدیم و الکی گفتیم هیتریم که یکی از دوستم که خیلی عصبی بود چون هیتی که میدادن دوستمو عصبی تر میکرد منم داشتم عصبی میشدم چون فقط هیت میدادن مثلا از روزاشون تعریف نمیکردن درمورد چیزی حرف نمیزدن فقط هیت مدادن منم گفتم واییی مغزم پوکید باشه میدونم هیتری ازشون متنفری ولی ببین یکمم درمورد یجیز دیگه حرف بزنید دیگه شما ها چطوری باهم صمیمی شدین آخه مغزتون نپوکید که یهو یکی از اونا گف آخه باید اینقدر بهشون هیت بدیم تا اونا تسلیم شن من گفتم خاک تو سرت خیلی مهمه یکم از دیروزتون بگین یکیش گف دیروز به این زنگ زدم و همش به بی تی اس هیت دادم ۱۰۰۰۰۰۰۰ تا هیتی که داده بود رو تعریف کرد من گفتم چجور همه ی اینا رو یادت موند اون یکیش گفت شمارمو بدم بهش دونه دونه از هممون شماره خواس هر ۳ تا شون شمارمونو داشتن که با خسته و کوفت از دانشگاه بیرون اومدیم که باهم پیاده میرفتیم که همون هیتر زنگ زده بود جواب دادم فقط هیت میداد منم که گوشی رو بدون خداحافظی قطع کردم و گفتم اینا چقدر بیشعورن آخه منم کمی میهوام بالا بیارم یکی از دوستام گف که آخه چرا اینجوری هیت میدن بعد یکیشون رسیده بود به خونه اش خدا حا ظی کردیم رفتیم خونمون من کمی خوابیدم همش خواب هیتر ها رو میدیم که یهو گوشیم زنگ خورد بیدار شدم و رفتم ببینم کیه دیدم اه همون هیتره که حالا مخواد مخمو بزنه الکی جواب ندادم و ۲ ۳ بار زنگ زد من از بس که خسته شده بودم و جوابشو دادم و گفتم الو گفت که چرا جواب نمیدادی گفتم حموم بودم.
بقیش هم بعداً میگم💋🍓❤🍒
درسته که من تازه وارد باشم تو دانشگاه ولی خیلی زود با بقیه صمیمی میشم من چن تا دوست آرمی پیدا کردم ۴ تا پیدا کردم اونا بهمون گفتن اون ۳ تا هیتر هستن و دارن سعی میکنن که اذیتشون کنن ولی جواب نمیده من گفتم بزار این دفعه من و خواهرم با شما تصمیم بگیریم اون یکی گف که یه قرار بزاریم و تصمیم بگیریم من گفتم که بهتره بریم پیش اونا الکی بگیم که هیتریم اون یکی گف آخه میدونن ما آرمی هستیم ولی تو رو نمیدونن من گفتم نگران نباشید بجه ها میگیم که شما ها یکمی به حرفاش فکر کردین و هیتر شدی همه قبول کردن و نقشه ای کشیده بودیم رو توضیح دادم گفتم که بریم با اونا دوست شیم آخه من زود با بقیه صمیمی میشم شما هم باید سعی کنید که مثل من رفتار کنین و زود باهاشون صمیمی شیم بعد شمارشونو بگیریم و و گند بزنیم اونا هم قبول کردن رفتیم خونمون فرداش رفتیم با اونا حرف زدیم و الکی گفتیم هیتریم که یکی از دوستم که خیلی عصبی بود چون هیتی که میدادن دوستمو عصبی تر میکرد منم داشتم عصبی میشدم چون فقط هیت میدادن مثلا از روزاشون تعریف نمیکردن درمورد چیزی حرف نمیزدن فقط هیت مدادن منم گفتم واییی مغزم پوکید باشه میدونم هیتری ازشون متنفری ولی ببین یکمم درمورد یجیز دیگه حرف بزنید دیگه شما ها چطوری باهم صمیمی شدین آخه مغزتون نپوکید که یهو یکی از اونا گف آخه باید اینقدر بهشون هیت بدیم تا اونا تسلیم شن من گفتم خاک تو سرت خیلی مهمه یکم از دیروزتون بگین یکیش گف دیروز به این زنگ زدم و همش به بی تی اس هیت دادم ۱۰۰۰۰۰۰۰ تا هیتی که داده بود رو تعریف کرد من گفتم چجور همه ی اینا رو یادت موند اون یکیش گفت شمارمو بدم بهش دونه دونه از هممون شماره خواس هر ۳ تا شون شمارمونو داشتن که با خسته و کوفت از دانشگاه بیرون اومدیم که باهم پیاده میرفتیم که همون هیتر زنگ زده بود جواب دادم فقط هیت میداد منم که گوشی رو بدون خداحافظی قطع کردم و گفتم اینا چقدر بیشعورن آخه منم کمی میهوام بالا بیارم یکی از دوستام گف که آخه چرا اینجوری هیت میدن بعد یکیشون رسیده بود به خونه اش خدا حا ظی کردیم رفتیم خونمون من کمی خوابیدم همش خواب هیتر ها رو میدیم که یهو گوشیم زنگ خورد بیدار شدم و رفتم ببینم کیه دیدم اه همون هیتره که حالا مخواد مخمو بزنه الکی جواب ندادم و ۲ ۳ بار زنگ زد من از بس که خسته شده بودم و جوابشو دادم و گفتم الو گفت که چرا جواب نمیدادی گفتم حموم بودم.
بقیش هم بعداً میگم💋🍓❤🍒
۵.۰k
۲۸ فروردین ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.