همه چیزمان شده بود جنگ و حرف های سیاسی گنده گنده هر روز

🌺همه چیزمان شده بود جنگ و حرف های سیاسی گنده گنده. هر روز در مدرسه بحث و دعوا بود. یک عده طرفدار بنی صدر بودند، یک عده طرفدار بهشتی.
مثل نخود در بحث ها قل می خوردم. معنای بیشتر حرف هایم را هم نمی فهمیدم. هر چه را جلوی قصابی احمد آقا از بنی صدر ها شنیده بودم، تکرار می کردم.

🌺 احمد آقا هر روز یک روزنامه حزب جمهوری به درخت جلوی مغازه اش پونز می کرد. مردم دور روزنامه حلقه می زدند و چند دقیقه بعد صدای بحثشان بلند می شد.کم مانده بود سر بنی صدر و بهشتی دست به یقه شوند.
من و منصور در راه مدرسه حرف هایشان را می شنیدیم. آن قدر بنی صدر بنی صدر کردم که بابا ترسید.

🌺ترسید ضد انقلاب شوم. حق هم داشت. گنده تر از من هم با این بحث ها ضد انقلاب شده بودند؛ جوجه ای مثل من که یک لقمه چپ ضد انقلاب و فرقه هایش بود.
بدون اینکه بفهمم جعفر را کنار کشید که:

🌺_حواست به محمد حسین باشد. بیاورش در جمع خودتان.
همین شد که آن روز جعفر از من خواست نردبان را برایش نگه دارم. تمیز کردن کتابخانه مسجد را به من سپرد و از آن شب برای نماز دنبال می آمد.
دستم را در مسجد بند کرد و رفیق گرمابه و گلستانم شد. از دوست، دوست تر و از برادر، برادرتر.

#مربع_های_قرمز
#دفاع_مقدس
#معرفی_کتاب
✅پاتوق کتاب شهید زینب کمایی
@maghar98
دیدگاه ها (۳)

🌺کله سحر رفتم بیمارستان لقمان تهران. جعفر با سر و صورت باند ...

🌺کم مانده بود از خوشحالی در خیابان پشتک بزنم. برای رسیدن به ...

🌺کتاب مربع های قرمز، یا خاطرات شفاهی حاج حسین یکتا از کودک...

🔆کتاب امام رئوف نوشته نرجس شکوریان فرد است که سبک نوشتاری کت...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط