Colored stars
Colored stars
part ⑥
ته: احتمالا خبرارو شنیدین سوجه ی این ستادتون ایشون بوده پس خداروشکر کنین من توی اون خونه حظور داشتم
جونگ گیو: خوب کردم عوضی بزدل
ته: هرکس میترسه میتونه بره بیرون
هیچ کس نرفت فقط همه رور اون کوچولو جمع شدن
ته: پنج تا تیر میزنم بهت صدات در نمیاد
ویوی ته
دوتای اولو تو دستاش دوتای دومو تو پاهاش و اخریو تو سرش
ته: بلخره که حکمت اعدام بود خب راحت باشین جنازشو جمع کنین تو قبرستون زندان خاکش کنین
مدیر: پس الان میخوای چیکار کنی افسر باهوش استاد اینا کی میشه
ته: افسر جانگ
هوپی: فبل از اینکه افسر بشم دوسال درس دادم
هانا : کوک خوبی
جیا: افسر کیم یکی از خوبیای پولدار بودن چیه
ته: نمیدونم فکر کنم این که میتون از خانوادت جدا زندگی کنی
نارا: بدی ای داره
ته: تحمل مراسمای خانوادگی
کوک: هانا خوبم ولم کن
سوجون: اخه کدوم افسری تو یه کلاس ادم میکشه
ته: من در خونمم تفنگ به دست راز میکنم
جیمین: اصلا مهم نیست در چا زمانی باشه اون کارشو انجام میده
هانول: چو هانولم کوک خوبی
کوک: اره نمردم که
مسیو: لی میسوعم کوک عه خوبی که
هوپی: نمرده که چرا هی اینو ازش میپرسین
میسو: ما از اول سال به مدیرقول دادیم مراقبش باشیم
دستمو تو موهام بردم به به لقب هدایتشون کردم
کوک: بچه ها نگا من خوبم عالیم برین بشینین
نارا: شما مشکلی ندارین که برادرتونو کشتین
ته: نه
نارا: دوست دختر دارین
ته: نه
نارا: چند سالتونه
ته: ۲۶
نارا: کدوممون تو کلاس از همه قشنگ تره
ته: نمیدونم چون اصلا حال نگاه کردن به شمارو ندارم
نارا: حدس بزنین کوچیک ترینمون کیه
ته: پسر خانواده ی جئون
نارا: همیشه میگفتن من
ته: خودتو تو ایینه دیدی اندازه ی سن پدرت ارایش داری
نارا: اون اونقدرام خوب نیستا
همه: گوه خوری کار خوبی نیست نارا
مدیر: افسر کیم و افسر جانگ بمونن افسر پارک باید مراقب اون کلاس باشن
نشستم یه گوشه و پاکت سیگارمو در اوردم
کوک: سیگار کشیدن ممنوعه افسر کیم
هوپی: خب من همتونو میشناسم
دیا: تو پسر عموی منی کیم تهیونگ
ته: ریدم دهن تو و خانوادت." اروم " عه از کجا فهمیدی "تلنگر"
دیا: مسخره بازی در نیار خیلی عوض شدی هشت ساله ندیدمت
هوپی: خب زود پسر خاله نشین احمق مثل ادم یه جا وایسا
ته: احمق بگو عمت برات دوقلو بزاد
هوپی: عمه ندارم حالا خفه شو تا گزارشتو به جین ندادم
ته: اوکی
نشستم یه گوشه و هوسوک شروع کرد
هوپی: خب من جانگ هوسوکم ۲۸ سالمه دوساله افسرم قبل اینکه افسر بسم استاد بودم و از این به بعد من استادتونم
دنباد یه جا برای اینکه پاهامو از سقف اویزون کنم گشتم که یافتم و رفتم خودم از سقف اویزون کردم
هانا: یه سوال ایشون دیوونن
هوپی: خیر یکی از تمیرنای افسراست
جیا:........
part ⑥
ته: احتمالا خبرارو شنیدین سوجه ی این ستادتون ایشون بوده پس خداروشکر کنین من توی اون خونه حظور داشتم
جونگ گیو: خوب کردم عوضی بزدل
ته: هرکس میترسه میتونه بره بیرون
هیچ کس نرفت فقط همه رور اون کوچولو جمع شدن
ته: پنج تا تیر میزنم بهت صدات در نمیاد
ویوی ته
دوتای اولو تو دستاش دوتای دومو تو پاهاش و اخریو تو سرش
ته: بلخره که حکمت اعدام بود خب راحت باشین جنازشو جمع کنین تو قبرستون زندان خاکش کنین
مدیر: پس الان میخوای چیکار کنی افسر باهوش استاد اینا کی میشه
ته: افسر جانگ
هوپی: فبل از اینکه افسر بشم دوسال درس دادم
هانا : کوک خوبی
جیا: افسر کیم یکی از خوبیای پولدار بودن چیه
ته: نمیدونم فکر کنم این که میتون از خانوادت جدا زندگی کنی
نارا: بدی ای داره
ته: تحمل مراسمای خانوادگی
کوک: هانا خوبم ولم کن
سوجون: اخه کدوم افسری تو یه کلاس ادم میکشه
ته: من در خونمم تفنگ به دست راز میکنم
جیمین: اصلا مهم نیست در چا زمانی باشه اون کارشو انجام میده
هانول: چو هانولم کوک خوبی
کوک: اره نمردم که
مسیو: لی میسوعم کوک عه خوبی که
هوپی: نمرده که چرا هی اینو ازش میپرسین
میسو: ما از اول سال به مدیرقول دادیم مراقبش باشیم
دستمو تو موهام بردم به به لقب هدایتشون کردم
کوک: بچه ها نگا من خوبم عالیم برین بشینین
نارا: شما مشکلی ندارین که برادرتونو کشتین
ته: نه
نارا: دوست دختر دارین
ته: نه
نارا: چند سالتونه
ته: ۲۶
نارا: کدوممون تو کلاس از همه قشنگ تره
ته: نمیدونم چون اصلا حال نگاه کردن به شمارو ندارم
نارا: حدس بزنین کوچیک ترینمون کیه
ته: پسر خانواده ی جئون
نارا: همیشه میگفتن من
ته: خودتو تو ایینه دیدی اندازه ی سن پدرت ارایش داری
نارا: اون اونقدرام خوب نیستا
همه: گوه خوری کار خوبی نیست نارا
مدیر: افسر کیم و افسر جانگ بمونن افسر پارک باید مراقب اون کلاس باشن
نشستم یه گوشه و پاکت سیگارمو در اوردم
کوک: سیگار کشیدن ممنوعه افسر کیم
هوپی: خب من همتونو میشناسم
دیا: تو پسر عموی منی کیم تهیونگ
ته: ریدم دهن تو و خانوادت." اروم " عه از کجا فهمیدی "تلنگر"
دیا: مسخره بازی در نیار خیلی عوض شدی هشت ساله ندیدمت
هوپی: خب زود پسر خاله نشین احمق مثل ادم یه جا وایسا
ته: احمق بگو عمت برات دوقلو بزاد
هوپی: عمه ندارم حالا خفه شو تا گزارشتو به جین ندادم
ته: اوکی
نشستم یه گوشه و هوسوک شروع کرد
هوپی: خب من جانگ هوسوکم ۲۸ سالمه دوساله افسرم قبل اینکه افسر بسم استاد بودم و از این به بعد من استادتونم
دنباد یه جا برای اینکه پاهامو از سقف اویزون کنم گشتم که یافتم و رفتم خودم از سقف اویزون کردم
هانا: یه سوال ایشون دیوونن
هوپی: خیر یکی از تمیرنای افسراست
جیا:........
۵.۸k
۲۵ خرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.