گفته بودند که از دل برود یار چو از دیده برفت

گفته بودند که از دل برود یار چو از دیده برفت
سالها هست که از دیده‌ی من رفتی لیک
دلم از مهر تو آکنده هنوز
دفتر عمر مرا
دست ایام ورقها زده است
زیر بار غم عشق قامتم خم شد و پشتم بشکست
در خیالم اما
همچنان روز نخست تویی آن قامت بالنده هنوز
در قمار غم عشق
دل من بردی و با دست تهی
منم آن عاشق بازنده هنوز
آتش عشق پس از مرگ نگردد خاموش
گر که گورم بشکافند عیان می‌بینند
زیر خاکستر جسمم باقیست
آتشی سرکش و سوزنده هنوز
دیدگاه ها (۱)

دل من در قدم یار غریبانه شکستتپش قلب چنان گشت که آئینه شکست ...

.ﺧﯿﺎﻟﯽ ﻧﯿﺴﺖ ....ﺍﮔﺮ ﻣﻦ ﺑﺎ ﺧﯿﺎﻝ " ﺗــــــــﻮ " ﺯﻧﺪﻩ ﺍﻡ ﻭ " ﺗـ...

کاش بودی تا اشکهایم از شوق دیدارت سرازیر میشد ...کاش بودی و ...

"دِلـــــــــــــــــــــــــــم"بــاران می خواهــــد..........

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط