بزرگترین_آرزو

#بزرگترین_آرزو
P1۹

کنترلی رو برداشت و مانیتور گوشه دادگاه رو روشن کرد..
+اینا هایلایتی از پیامک های مهمِ مقتولِ..
همینطور که مشاهده میکنید.. اولین پیام هارو میشه ازشون نتیجه گرفت که خانومِ هونگ با این شخصی که بهش پیامک دادن قرار میزاشتن و اگه یکم بیایم پایین تر...

مکثی کرد و بعد از رسیدن به صفحه مورد نظر دوباره لب باز کرد:
+ بطور اتفاقی متوجه میشن که دوستشون یا همون مقتول دوم کیم می جونگ مخفیانه با دوس پسرشون در ارتباطه..
بعد از کلی جر و بحث پشت گوشی یا حتی حضوری با دوست پسرشون بهم میزنن اما رابطشون رو با کیم می جونگ دوست صمیمی شون حفظ میکنن.. و مهم تر از اینها اینه‌که اون پسر رو بعد از روز فوت کیم می جونگ حتی صاحب خونش هم ندیده!

به سمت قاضی برگشت:
+میشه بیشترین احتمالو روی اینکه دوس پسرشون این جرمُ مرتکب شده باشن داد..

قاضی نگاهشو از روی مانیتور برداشت و به کاترینا خیره شد..
_ این مدرک معتبریه.. اما میدونستین، با این مدرک دارین از مجرم دفاع می کنین؟

کاترینا قاطع سری تکون داد:
+بله، و طبق بند ۲۴۵ قانون اساسی کره..

نفسشو حبس کرد..میدونست با اینکار داره رسما قبر خودشو میکَنه.. ولی انتخاب خودشو کرده‌بود و راه برگشتی وجود نداشت!
+دادستان... رد اتهام میکنه..

جانگ می خودشو به جونگ کوک نزدیک کرد و با صدای کاملا آرومی تیکه تیکه حرفاشو به زبون اورد..
_کاترینا بخاطرت خودشو بد بخت کرد.. وقتی دادستان رد اتهام کنه.. انگار داره از کارِش استعفا میده.. و حالا که این اولین پرونده ی اون بود.. پس حتی حق نداره کار وکالتشم ادامه بده
....................
از شدت خستگی روی تخت ولو شد.. حتی جون نداشت لباساشو عوض کنه.. چشماش گرم میشدن‌ اما ویبره موبایلش که توی مشتش قرار داشت اون رو به دنیای واقعی برگردوند..
با دیدن اسم یتسه کلافه خودشو روی دل انداخت و بی اهمیت به ویبره بی وقتهٔ گوشیش دوباره چشماشو بست..
هنوز کاملا خوابش عمیق نشده بود که دوباره جسمی توی دستش شروع به لرزش کرد..
عصبی خواست گوشی رو جواب بده و هرچی میتونه بار یتسه کنه که اسم روی صفحه موبایل اون رو اجیر کرد..
(دادستان ارشد )

روی تخت نشست و بعد از کمی مکث تماس رو وصل و روی گوشش گذاشت..
_خانوم کیم... فکر کنم بهت اخطار داده بودم.
دفاع از متهم کار تو نیست! نکنه خودتو با وکیلش اشتباه گرفتی؟!

با مِن مِن شروع به صحبت کرد..
+من.. من معذرت..
_ برای معذرت خواهی خیلی دیره ...مادر مقتول از شرکت ما شکایت کرده ، و تنها کاری که تونستیم انجام بدیم اخراجت و منع از کار بود!
+ی..ینی..
_فردا برای جمع کردن وسایلت و تحویل کارت ورودیت به شرکت بیا.
دیدگاه ها (۲)

#سناریو_تصویری.

#سناریو_تصویری تایپ ایده آل؟ تهیونگ پلیز:>>>>>

#بزرگترین_آرزوP18+طبق شواهد به دست اومده ، مجرم به صورت ماهر...

#استوری_درخواستی وایب این ویدیو>>>

black flower(p,219)

...

black flower(p,315)

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط