پارت ۱
(چه ادمین خوبی دارین نمیزاره نیم ساعت از خماری دربیاین )
ویو جیهوپ
توی بار حسابی مست کرده بودم و نمیتونستم جلوی پام و ببینم ... به زور خودم و به سمت در خروجی بار رسوندم ..که یکی بهم خورد و....
+ اخخ... ببخشید آقا حواسم نبود
بهش نگاه کردم ولی صورتش واضح نبود حتما یکی از کارکنای اینجاست ... بدون توجه بهش از بار بیرون اومدم و بعد از اینکه وارد ماشین شدم .. داننده شروع به حرکت کرد ... حالم دست خودم نبود .. خیلی زیاده روی کردم .. از اونجای که امروز ماری نداشتم .. میتونستم راحت بخوابم ... بلاخره رسید خونه ... راننده ماشین و نگه داشت و در و واسم باز کرد .. وقتی پیاده شدم... تا کمر جلوم خم شد .. از کنارش رد شدم و وارد خونه شدم .. به سمت اتاقم رفتم و وقتی واردش شدم .. خودم و روی تخت گذاشتم و بدون اینکه لباسام و عوض کنم به خواب رفتم ..
۷:۳۰ صبح
با صدای اجوما بیدار شدم ... بعد از اینکه گفتم بره بیرون .. به سمت wcرفتم و بعد از انجام کارهای مربوطه ... اومد بیرون و .. حوله ام و برداشتم و وارد حموم شدم ... دوش و باز کردم و ... بعد از ۳۰ مین بیرون اومدم و لباسام و پوشیدم ... از اتاق خارج شدم و روی میز غذا خوری نشستم بعد از خوردن صبحونه...لیست کارای که باید امروز انجام میدادم و نگاه دارم ... رفتن به کافه برای امضای قرار داد ... بعدم چک کردن محموله ها ... و در آخر رفتن به بار برای قمار کردن ... برنامه رو کنار گذاشتم و به سمت محل کافه رفتم ... چون نباید لو میرفتم یه کافه ی معمولی بود ... بعد از رسیدن بهش پیاده شدم و روی یکی از میز ها نشستم.. که یه گارسون به سمتم اومد تا سفارش و بگیره ...معلوم بود هنوز بچه مدرسه ای .. ولی یکم آشناست ...
چی میل دارید آقا
-یه قهوه ی تلخ
چشم یکم دیگه آماده میشه
از میز دور شد .. که صدای زنگوله ی در اومد ... کسی بود که قرار بود ... باهاش قرارداد ببندم .. براش دست تکون دادم که اومد و کنارم نشست ..
؟سلام آقایی جانگ از دیدنتون خوشحالم
-همچنین بفرمایید
از اینکه باید با احترام باهاش برخورد منم بدم میاد ... دلم میخواد یه گلوله توی سرش فرو کنم ... البته فکر بدی هم نیست .. ولی حیف الان کلی آدم اینجاست... شاید اگه همه رو بکشم خوب باشه نه... ولی حوصله ندارم باز جسد جابه جا کنم ... بعد از بستن قرار داد گارسون هم قهوه ام و آورد که......
ویو جیهوپ
توی بار حسابی مست کرده بودم و نمیتونستم جلوی پام و ببینم ... به زور خودم و به سمت در خروجی بار رسوندم ..که یکی بهم خورد و....
+ اخخ... ببخشید آقا حواسم نبود
بهش نگاه کردم ولی صورتش واضح نبود حتما یکی از کارکنای اینجاست ... بدون توجه بهش از بار بیرون اومدم و بعد از اینکه وارد ماشین شدم .. داننده شروع به حرکت کرد ... حالم دست خودم نبود .. خیلی زیاده روی کردم .. از اونجای که امروز ماری نداشتم .. میتونستم راحت بخوابم ... بلاخره رسید خونه ... راننده ماشین و نگه داشت و در و واسم باز کرد .. وقتی پیاده شدم... تا کمر جلوم خم شد .. از کنارش رد شدم و وارد خونه شدم .. به سمت اتاقم رفتم و وقتی واردش شدم .. خودم و روی تخت گذاشتم و بدون اینکه لباسام و عوض کنم به خواب رفتم ..
۷:۳۰ صبح
با صدای اجوما بیدار شدم ... بعد از اینکه گفتم بره بیرون .. به سمت wcرفتم و بعد از انجام کارهای مربوطه ... اومد بیرون و .. حوله ام و برداشتم و وارد حموم شدم ... دوش و باز کردم و ... بعد از ۳۰ مین بیرون اومدم و لباسام و پوشیدم ... از اتاق خارج شدم و روی میز غذا خوری نشستم بعد از خوردن صبحونه...لیست کارای که باید امروز انجام میدادم و نگاه دارم ... رفتن به کافه برای امضای قرار داد ... بعدم چک کردن محموله ها ... و در آخر رفتن به بار برای قمار کردن ... برنامه رو کنار گذاشتم و به سمت محل کافه رفتم ... چون نباید لو میرفتم یه کافه ی معمولی بود ... بعد از رسیدن بهش پیاده شدم و روی یکی از میز ها نشستم.. که یه گارسون به سمتم اومد تا سفارش و بگیره ...معلوم بود هنوز بچه مدرسه ای .. ولی یکم آشناست ...
چی میل دارید آقا
-یه قهوه ی تلخ
چشم یکم دیگه آماده میشه
از میز دور شد .. که صدای زنگوله ی در اومد ... کسی بود که قرار بود ... باهاش قرارداد ببندم .. براش دست تکون دادم که اومد و کنارم نشست ..
؟سلام آقایی جانگ از دیدنتون خوشحالم
-همچنین بفرمایید
از اینکه باید با احترام باهاش برخورد منم بدم میاد ... دلم میخواد یه گلوله توی سرش فرو کنم ... البته فکر بدی هم نیست .. ولی حیف الان کلی آدم اینجاست... شاید اگه همه رو بکشم خوب باشه نه... ولی حوصله ندارم باز جسد جابه جا کنم ... بعد از بستن قرار داد گارسون هم قهوه ام و آورد که......
- ۱۷.۸k
- ۳۰ دی ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۴۲)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط