دوپارتی
#دوپارتی
#هیونجین
#درخواستی
وقتی شب عروسی...
ویو ات
وای امروز خیلی استرس دارم ازطرف امروز عروسیمونه وخوشحالم اما استرسم واسه بعدازعروسی چون شب خیلی خیلی سخته برام بخاطر اینکه وقتی منو هیونجین قراره میذاشتیمو ونامزد کردیم خیلی اصرار داشت رابطه داشته باشیم ولی من مخالف بودم بهش قول داده بودم که شب عروسی اولین سکسمونه وبم گفته که شب عروسی جبران میکنم صدرصد مطمئنم که هیون منو ویلچر نشین میکنه چون حرفشو عملی میکنه
صبح روز عروسی ویو ات✨
ساعت۷:۱۲بیدار شدم رفتم سراغWCوکارامو انجام دادم سپس خارج شدم رفتم سمت کمدمو ویه لباسی انتخاب کردم وروتختم گذاشتم بعدش رفتم سراغ اینه تواینه به خودم زل زدم ناگهان لبخندی زدمو با خودم گفتم
ات:وایی دختر امروز با کسی که ازخیلی وقته عاشقشی ازدواج میکنی وشریک زندگیت میشه عررررر چقد خوششانسم که باهیون ازدواج میکنم(باخنده. خجالتی)
وبعد رفتم سمت حولمو گرفتم ورفتم سمت حموم
..
یه حمومه نیم ساعتی گرفتم وازحموم بیرون زدم ورفتم شسوارو روشن کردم وشروع به خشک کردن موهام کردم چندمین بعد رفتم موهامو شونه زدم و ماسک ورقه ای عسل روصورت زدم چندمین بعد ازصورتم جدا کردم وبعد ابرسان زدم ویه ارایش ساده ای زدم ورفتم سمت لباسام یه دامن بالای زانوام مشکی ویه نیمتنه سفید ویه کت کوتاه مشکی و کفش پاشنه دار مشکی پوشیدم سپس رفتم سمت کمد کیفام ویه کیف باطرحVERSACE چون این یه کیف هیون بم هدیه داده ورفتم سمت میز ارایشیم وعطر CHANELزدم وبرای اخرین بار خودمو تو اینه برانداز کردم ویه لبخند زدم ورفتم سمت تختم وگوشیمو برداشتم دیدم ساعت۱٠:۲۱ واییی الان دیرم میشه وباسرعت ازخونه بیرون زدم ورفتم سمت ماشینم وسوارش شدم وراهی سمت ارایشگاه رفتم.
ویو هیونجین
ازخواب بیدارشدم گوشیمو ازمیز عسلی برداشتم وساعت۷:۴۸ بود یکم به سقف خیره شم ویاد اینکه امروز عروسمونه نیشخندی زدم وبه ات فک میکنم امروز مطمئنم یه ماه زیبا وخوشگل درمیاد بعد ازتخت پاشدم ورفتمWCمسواک زدم وصورتمو شستم ورفتم حموم کردم
چندمین بعدازحموم بیرون اومدم ورفتم سمت میز ارایش سیوار از کشو دراوردم وتوکلید کردم وروشنش کردم وشروع کردم به خشک کردن موهام ورفتم سمت کمدم یه پیرهن دکمه دار مشکی وشلوار لی وکفش مشکی پوشیدم وعطر زدم بعد موهامو خشک کردم وسمت گوشیم وسوئیچ ماشینم رفتم وبه ساعت نگا کردم۱٠:۳۸بود وازاتاقم بیرون رفتم صبحونه توکافه میخورم ازخونه زدم بیرون ورفتم سوار ماشین شدم وحرکت کردم ومیخوام برم سمت گل فروشی یه گل خوشگل واسه گل میخرم(حیح چقد رومانتیکح) چندمین بعد رسیدم وبعد یه گل رز قرمز وسفید خریدم ورفتم سمت کافه....
نظردرکامنت🤍✨
#هیونجین
#درخواستی
وقتی شب عروسی...
ویو ات
وای امروز خیلی استرس دارم ازطرف امروز عروسیمونه وخوشحالم اما استرسم واسه بعدازعروسی چون شب خیلی خیلی سخته برام بخاطر اینکه وقتی منو هیونجین قراره میذاشتیمو ونامزد کردیم خیلی اصرار داشت رابطه داشته باشیم ولی من مخالف بودم بهش قول داده بودم که شب عروسی اولین سکسمونه وبم گفته که شب عروسی جبران میکنم صدرصد مطمئنم که هیون منو ویلچر نشین میکنه چون حرفشو عملی میکنه
صبح روز عروسی ویو ات✨
ساعت۷:۱۲بیدار شدم رفتم سراغWCوکارامو انجام دادم سپس خارج شدم رفتم سمت کمدمو ویه لباسی انتخاب کردم وروتختم گذاشتم بعدش رفتم سراغ اینه تواینه به خودم زل زدم ناگهان لبخندی زدمو با خودم گفتم
ات:وایی دختر امروز با کسی که ازخیلی وقته عاشقشی ازدواج میکنی وشریک زندگیت میشه عررررر چقد خوششانسم که باهیون ازدواج میکنم(باخنده. خجالتی)
وبعد رفتم سمت حولمو گرفتم ورفتم سمت حموم
..
یه حمومه نیم ساعتی گرفتم وازحموم بیرون زدم ورفتم شسوارو روشن کردم وشروع به خشک کردن موهام کردم چندمین بعد رفتم موهامو شونه زدم و ماسک ورقه ای عسل روصورت زدم چندمین بعد ازصورتم جدا کردم وبعد ابرسان زدم ویه ارایش ساده ای زدم ورفتم سمت لباسام یه دامن بالای زانوام مشکی ویه نیمتنه سفید ویه کت کوتاه مشکی و کفش پاشنه دار مشکی پوشیدم سپس رفتم سمت کمد کیفام ویه کیف باطرحVERSACE چون این یه کیف هیون بم هدیه داده ورفتم سمت میز ارایشیم وعطر CHANELزدم وبرای اخرین بار خودمو تو اینه برانداز کردم ویه لبخند زدم ورفتم سمت تختم وگوشیمو برداشتم دیدم ساعت۱٠:۲۱ واییی الان دیرم میشه وباسرعت ازخونه بیرون زدم ورفتم سمت ماشینم وسوارش شدم وراهی سمت ارایشگاه رفتم.
ویو هیونجین
ازخواب بیدارشدم گوشیمو ازمیز عسلی برداشتم وساعت۷:۴۸ بود یکم به سقف خیره شم ویاد اینکه امروز عروسمونه نیشخندی زدم وبه ات فک میکنم امروز مطمئنم یه ماه زیبا وخوشگل درمیاد بعد ازتخت پاشدم ورفتمWCمسواک زدم وصورتمو شستم ورفتم حموم کردم
چندمین بعدازحموم بیرون اومدم ورفتم سمت میز ارایش سیوار از کشو دراوردم وتوکلید کردم وروشنش کردم وشروع کردم به خشک کردن موهام ورفتم سمت کمدم یه پیرهن دکمه دار مشکی وشلوار لی وکفش مشکی پوشیدم وعطر زدم بعد موهامو خشک کردم وسمت گوشیم وسوئیچ ماشینم رفتم وبه ساعت نگا کردم۱٠:۳۸بود وازاتاقم بیرون رفتم صبحونه توکافه میخورم ازخونه زدم بیرون ورفتم سوار ماشین شدم وحرکت کردم ومیخوام برم سمت گل فروشی یه گل خوشگل واسه گل میخرم(حیح چقد رومانتیکح) چندمین بعد رسیدم وبعد یه گل رز قرمز وسفید خریدم ورفتم سمت کافه....
نظردرکامنت🤍✨
- ۵۱۹
- ۱۳ آذر ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۲)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط