تقویم ِ نبودن تو به دی که می رسد صدای ِپای ِزمستان می آید و می ترسماز این همه بلاتکلیفی ...نه می آیی ..نه خسته می شوم از انتظارتن پوش ِدوری ات عجیب به من می آیدوقتی برای بوسیدن ِنگاهتزمستان تا بهار انتظار می پوشم ...