می نشینم لب حوض

‌‌‌
می نشینم لب حوض
گردش ماهی ها،
روشنی، من، گل، آب،
پاکی خوشه ی زیست..؛
مادرم ریحان می چیند
نان و ریحان و پنیر...
آسمانی بی ابر،
اطلسی هایی تر
رستگاری نزدیک، لای گلهای حیاط
دیدگاه ها (۱)

از بیقراری ها و دلتنگی هاش که بگذریم،گاهی و بیگاه دیدناش خوب...

‌‌‌من مانده‌ام مهجور از او بیچاره و رنجور از او  گویی که نیش...

اینکه ما را پس میزنند و باز هم دوستشان داریم؛اینکه جوابِ پیا...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط