گر مرا ترک کنی من زغمت می سوزم

گر مرا ترک کنی من زغمت می سوزم
آسمان را به زمین جان خودت می دوزم

گرمرا ترک کنی ترک نفس خواهم کرد
بی وجود تو بدان خانه قفس خواهم کرد

بی تو یک لحظه رمق دردل ودرجانم نیست
بیقرارم نکنی طاقت هجرانم نیست

بی تو با قافله ی غصه و غمها چه کنم
تار و پودم تو بگو با دل تنها چه کنم

شده ام مرثیه خوان دل سودا زده ام
از بد حادثه دلبسته و شیدا شده ام

این دل پر ز ترک اینهمه غم لایق نیست
دل چون سنگ تو را جز دل من عاشق نیست...
«شهریار»
دیدگاه ها (۲)

کوله بار گناهانم بر دوشم سنگینی میکرد...ندا آمد بر در خانه ا...

"خدا" در گل.."خدا " در آب و رنگ است.."خدا" نقاش این دشت قشنگ...

"زندگی موسیقی گنجشک هاستزندگی باغ تماشای خداست...زندگی یعنی ...

نــَفـَس هــآیِ نـَقـــآشی دوپآرتی jk P.1 اونقدر پریشون...

عشـق تحقیر شده 𝐏𝐚𝐫𝐭 𝟒︵᷼⏜۪۪۪︵۫۫۫ʾ۪۫ׄ︵᷼︵᷼⏜۪۪۪︵۫۫۫ʾ۪۫ׄ︵᷼⏜۪۪۪︵‌‌...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط