( غفلت یار )

نبند به دل سخن های بی زمان را
خبر دارم که تکه های کوچک این کلمات از ساخته ی برنده ی خنجر است اما بدان
که این سخن ها از سر خون های دل به دیدن قلبت در می آیند
حرمت و احترام این قلب شکست ای یار من
که پشت کردی بر تمام عشق و ارزشه درمان های من
زخم زده از مردم و زخم خورده ی روزگارم
آگاه باش از امروز و فردا ای خلقت یزدان
که در موقع به سر رسیدن قصه ، اندوه و پشیمانی است
{مبینا فردوسی }
لایک و کامنت 😇
دیدگاه ها (۱)

سلام به تمام شما زیبا رویان خواستم از تمام کسانی که فالوم کر...

(عشقت همان عشقست)

نظرتون درمورد نقاشی ام چیه 😇

نثر بعدی

دلم پر آتش و چشمم پرآب شد هر دو دو خانه نذر تو کردم خراب شد ...

شبی در موج زلفانت مرا هم رنگ دریا کنگل پژمرده ی دل را به لبخ...

⁨⁨⁨⁨حتما بخوانید👇🏼😭💔رخت عزایت را به تن کردم عزیزماصلا خودم ر...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط