(عشقت همان عشقست)

کج خند میزنم

به این گل رز مقدس یزدان کج خند میزنم

زندگیم حکایت مهتاب آسمان است

زیبا اما به دور از من

از این فاصله غم زده ام

اما همین مهتاب در جام شب عشقی به من تقدیم کرد

عشقی که معشوق ، برای وجود آن هر روز خدا را 

 سپاس میفرستد

تو ای یار من

عشقت همان گل رز است

همان گل رزیست در حبس شیشه ی براق که در کمین

دیو قصر است

عشقت همان باد است

همان بادیست که باعث برافراشته شدن دریا و جهت دار

شدن کشتیه من می شود

عشقت همان خورشید است

همان خورشیدیست که نورش تاریکی را فروزان میکند

و باعث قدرت درونی من میشود

عشقت همان آتش است

همان آتشیست که در کنار سرمای بی رحم زمستان

وجودم را گرم نگه میدارد

عشقت همان رنگ است

همان رنگیست که نقاشی بی رنگم را رنگارنگ میکند

و به آن حس و زیبایی میبخشد

کجایی ای عشق من

معشوقت هم عشق دارد

او هم میخواهد جام شرابی به تو دهد

همان شرابیست که از خون رنگین قلبست

ساقی این شراب همان معشوقیست که

عشق جام او تو را مست میکند

پس مانند مهتاب از او دور مباش

و مانند پاسخی مباش

که سوال نامه های او را در انتظار پاسخ میگذارد

اکنون بیا که زمان موعود فرا می رسد

همان زمانی که معشوق به مجنون حکایت ها تبدیل

میشود
(مبینا فردوسی)

کامنت و لایک فراموش نشه دوستان 😘
دیدگاه ها (۱)

یکم گله

(گمشده ی من)

سلام به تمام شما زیبا رویان خواستم از تمام کسانی که فالوم کر...

( غفلت یار )

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط