صبح

صبح
بیدار شدم هنوز تو بغل تهیونگ بودم یعنی واقعا منو دویت داره که این‌دفعه جیمین درو باز کرد
♤بسم الله. شرمنده بد موقع اومدم
یدونه مهکم زدم به تهیونگ که بیدار شد و به جیمین گفت
+اینجا چه قلطی می کنی
♤فقط اومدم بگم بیاین صبحونه
+باشه
چند دقیقه بعد گفت و گوی کوکی و جیمین:
♤کوک من رفتم تو اتاق صداشون کنم همو بغل کرده بودن
♡منم یه بار رفتم تو اتاق دیدم دارن همو میبوسن
♤اه تو بخش خوبشو دیدی
♡آره حیف که عکس نگرفتم
بر می گردیم ا/ت
_توعم هی آبروی منو ببر
+تقصیر من نیست اونا هی میان تو. حالا ولش بیا بریم صبحونه بخوریم گشنمه
_یه وقت از گشنگی نمیری
+پاشو پاشو حرف نباشه
رفتیم پایین نشستیم و تهیونگ سلام نداده شرو کرد خوردن دوباره یدونه محکم زدم به پاش که بگه صبح بخیر
+صب بخیر (با دهن پر)
و دوباره شرو کرد خوردن

تموم شد امیدوارم خوشتون اومده باشه ❤️😘
دیدگاه ها (۱۳)

دوباره‌ شرو به خوردن کرد ♡خوب کی باید نقشه رو اجرا کنيم ♤آره...

لباسارو پوشیدیم برای مردا یه شلوار مشکی با پیرهن سفید و کراو...

○ممنون♡من میگم بریم سراغش _نه باید مطمئین شیم که چند تا بادی...

رفتیم تو اتاق وسایلو چیدم که خدمتکار همه رو برای ناهار صدا ک...

the other side of the world

چند شاتی#درخواستی part: ⁴ویو جینبعد از 4 ساعت که همه ی آرمی ...

پارت ۲۳ فیک دور اما آشنا

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط