لباسارو پوشیدیم برای مردا یه شلوار مشکی با پیرهن سفید و ک

لباسارو پوشیدیم برای مردا یه شلوار مشکی با پیرهن سفید و کراوات مشکی بود ولی برای زنا یه دامن به سدت کوتاه و پیرهن بود و رفتیم پیش هم که تهیونگ رو به من کرد و گفت
+این چرا انقدر کوتاهه(دامنو میگه)
_چمدونم اینو بهم دادن
+مثل اینگه این یارو یه هرزهس که برای دخترا دامن کوتاه گذاشته
_شاید
+پس از پیشم تکون نخور
_چشم ارباب (به شکل مسخره کردن)
♤خوب چه کنیم
+همه به صورت دو نفره باهم پخش شید نانسی ام با نامجون و جین برن
بعد همه رفتن به کارشون برسن تهیونگ کنار من راه میرفت که اتفاقی نیوفته که یهو بیسیم به صدا در اومد اون نامجون بود(علامت نامجون☆)
☆بچه ها پدر و مادرا رو پیدا کردم زنده ان ولی بد شکنجه شدن
+اوکه کجان
☆شمال شرقی عمارت از تو یه دریچه به پایین وقتی داشم رد میشدم بهم گفتن برم چک کنم ببنم در نرفته باشن
+اوکی منو ا/ت الان میایم. یالا راه بیوفت(رو به ا/ت)
رفتیم رسیدیم که نامجون با چشماش دریچه رو نشونمون داد به صورت خیلی سریع تهیونگ منو فرستاد داخل که یه عالمه زن و مرد پیر اونجا بودن که دیدم پدر و مادر منم هستن و رفتم اول دست و پای بقیه رو باز وردم بعد رفتم طرف مامان بابام

تموم شد امیدوارم خوشتون اومده باشه ❤️😘
دیدگاه ها (۱)

بچه ها به خاطر مدرسه ها و امتحانا ۵شنبه و جمعه هر روز سه پار...

دست مادر و پدرو باز کردم اومدن خرف بزنن که_هیس الان وقتش نیس...

دوباره‌ شرو به خوردن کرد ♡خوب کی باید نقشه رو اجرا کنيم ♤آره...

صبحبیدار شدم هنوز تو بغل تهیونگ بودم یعنی واقعا منو دویت دار...

love Between the Tides²⁹م: تو خونه ی ما براش نامه نوشته بودی...

love Between the Tides²³م:شما چند وقته همو میشناسید؟ با سرعت...

love Between the Tides³⁶یک ساعت قبلتهیونگتهیونگ: نمیای بیرون...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط