ناخوداگاه
#ناخوداگاه
سندرم بازگشت به خانه
(تاثیر ذهن ناخودآگاه در ازدواج)
انسان ها به شبیه خود جذب می شوند . ما دوست داریم هر شب در سمت مشخصی از رختخوابمان بخوابیم یا در محل کار ، ماشین مان را در همان جای همیشگی پارک کنیم . یا تعطیلات مان را در همان جایی که همیشه برای تعطیلات می رفتیم ، بگذرانیم .
بازگشت به شبیه یک غریزه اساسی است که به زندگیمان در این دنیای گیج کننده و دائماً درحال تغییر ، یک حس استمرار و ایمنی می دهد . متأسفانه این غریزه ممکن است ، به ضرر ما به کار بیافتد .
ما غالباً درجستجوی موقعیت های احساسی مشابه آن چه در کودکی داشته ایم ، هستیم .صرف نظر از این که آن تجربیات مثبت یا منفی بوده اند .
@Danesheravanshenasi
من این الگو را سندرم « بازگشت به خانه » می نامم .سندرم بازگشت به خانه چنین عمل می کند :..
وقتی بچه کوچکی بودید ،خانه تان منبع اصلی عشق و ایمنی بود .حتی اگر پر از خشونت و یا هرج و مرج بود ، هنوز هم خانه بود .جایی که شکم تان سیر می شد ، جایی برای خوابیدن داشتید و به نوعی توجه دریافت می کردید .
بنابراین عشق در ذهن شما ، خانه را تداعی می کند . به عبارتی ، این دو در ذهن شما به هم مربوط هستند . همچنین بر اساس تجربیات دیگرتان ، خانه نیز به نوبه خود ، سایر ویژگی های دیگر را در ذهنتان تداعی می کند .
به عنوان مثال ، اگر پدر و مادرتان مرتب دعوا می کردند ، شما در ذهن خود این معادله را خواهید ساخت که : خانه =هرج و مرج .اگربه شما محبت و توجه زیادی نشان داده نمی شد، ممکن است معادله شما چیزی نظیر این می شد: خانه = تنهایی .اگر یکی از والدین شما آزار دهنده بود ، ممکن بود به این فرم تغییر یابد :خانه = ترس .
چیزی را که از ریاضیات پایه در مدرسه یاد گرفته اید ، هنوز به یاد دارید ؟
A=C آن گاهB=C و A=B اگر
بیایید همین اصل را در به تصویر کشیدن سندرم بازگشت به خانه به کار ببریم .
@Danesheravanshenasi
اگر عشق = خانه و خانه = هرج و مرج ، پس ـ آن گاه عشق = هرج و مرج
ـ اگر عشق = خانه و. خانه = تنهایی ، پس ـ عشق = تنهایی
اگر عشق = خانه و خانه = ترس ، پس ـ عشق = ترس
ذهن شما هرگونه تداعی معانی را که شما از خانه دارید ، برابر با عشق گرفته و این طور نتیجه می گیرد که عشق نیز باید چنین احساسی باشد .
اگر خانه برای شما به معنای احساس هرج و مرج بود . آنگاه ممکن است اشخاص بی ثباتی را جستجو کنید تا شما را در خلق یک رابطه ی دراماتیک و پر هرج و مرج کمک کنند .اگر خانه به معنای تنهایی بود ، ممکن است کسی را پیدا کنید که به شما عشق ، محبت و توجه کافی ندهد تا این که بتوانید مجداً در خود احساس تنهایی تولید کنید .
اگر خانه به معنای ترس بود ، ممکن است جذب کسی شوید که تماماً از شما انتقاد کند و شما را تهدید کند که ترک تان خواهد کرد و یا کاری کند تا این که همیشه در ترس به سر برید . شما ناخودآگاه ، چیزی را انتخاب می کنید که برایتان آشنا است : شما به خانه بر می گردد.
لطفا چندین بار به دقت این مطلب رو بخونین. خیلی مهمه
@Danesheravanshenasi
شنیدن عبارت دوستت دارم :
برای یک مرد… او را برای مصاف با سخت ترین ها ی زندگی زره پوش می کند ...و آماده می شود ….توان می گیرد… برای آنکه بیشتر بکوشد …مرد احساس می کند حتی قدش بلند تر شده است ….چون به مرد بودنش افتخار می کند ….
سندرم بازگشت به خانه
(تاثیر ذهن ناخودآگاه در ازدواج)
انسان ها به شبیه خود جذب می شوند . ما دوست داریم هر شب در سمت مشخصی از رختخوابمان بخوابیم یا در محل کار ، ماشین مان را در همان جای همیشگی پارک کنیم . یا تعطیلات مان را در همان جایی که همیشه برای تعطیلات می رفتیم ، بگذرانیم .
بازگشت به شبیه یک غریزه اساسی است که به زندگیمان در این دنیای گیج کننده و دائماً درحال تغییر ، یک حس استمرار و ایمنی می دهد . متأسفانه این غریزه ممکن است ، به ضرر ما به کار بیافتد .
ما غالباً درجستجوی موقعیت های احساسی مشابه آن چه در کودکی داشته ایم ، هستیم .صرف نظر از این که آن تجربیات مثبت یا منفی بوده اند .
@Danesheravanshenasi
من این الگو را سندرم « بازگشت به خانه » می نامم .سندرم بازگشت به خانه چنین عمل می کند :..
وقتی بچه کوچکی بودید ،خانه تان منبع اصلی عشق و ایمنی بود .حتی اگر پر از خشونت و یا هرج و مرج بود ، هنوز هم خانه بود .جایی که شکم تان سیر می شد ، جایی برای خوابیدن داشتید و به نوعی توجه دریافت می کردید .
بنابراین عشق در ذهن شما ، خانه را تداعی می کند . به عبارتی ، این دو در ذهن شما به هم مربوط هستند . همچنین بر اساس تجربیات دیگرتان ، خانه نیز به نوبه خود ، سایر ویژگی های دیگر را در ذهنتان تداعی می کند .
به عنوان مثال ، اگر پدر و مادرتان مرتب دعوا می کردند ، شما در ذهن خود این معادله را خواهید ساخت که : خانه =هرج و مرج .اگربه شما محبت و توجه زیادی نشان داده نمی شد، ممکن است معادله شما چیزی نظیر این می شد: خانه = تنهایی .اگر یکی از والدین شما آزار دهنده بود ، ممکن بود به این فرم تغییر یابد :خانه = ترس .
چیزی را که از ریاضیات پایه در مدرسه یاد گرفته اید ، هنوز به یاد دارید ؟
A=C آن گاهB=C و A=B اگر
بیایید همین اصل را در به تصویر کشیدن سندرم بازگشت به خانه به کار ببریم .
@Danesheravanshenasi
اگر عشق = خانه و خانه = هرج و مرج ، پس ـ آن گاه عشق = هرج و مرج
ـ اگر عشق = خانه و. خانه = تنهایی ، پس ـ عشق = تنهایی
اگر عشق = خانه و خانه = ترس ، پس ـ عشق = ترس
ذهن شما هرگونه تداعی معانی را که شما از خانه دارید ، برابر با عشق گرفته و این طور نتیجه می گیرد که عشق نیز باید چنین احساسی باشد .
اگر خانه برای شما به معنای احساس هرج و مرج بود . آنگاه ممکن است اشخاص بی ثباتی را جستجو کنید تا شما را در خلق یک رابطه ی دراماتیک و پر هرج و مرج کمک کنند .اگر خانه به معنای تنهایی بود ، ممکن است کسی را پیدا کنید که به شما عشق ، محبت و توجه کافی ندهد تا این که بتوانید مجداً در خود احساس تنهایی تولید کنید .
اگر خانه به معنای ترس بود ، ممکن است جذب کسی شوید که تماماً از شما انتقاد کند و شما را تهدید کند که ترک تان خواهد کرد و یا کاری کند تا این که همیشه در ترس به سر برید . شما ناخودآگاه ، چیزی را انتخاب می کنید که برایتان آشنا است : شما به خانه بر می گردد.
لطفا چندین بار به دقت این مطلب رو بخونین. خیلی مهمه
@Danesheravanshenasi
شنیدن عبارت دوستت دارم :
برای یک مرد… او را برای مصاف با سخت ترین ها ی زندگی زره پوش می کند ...و آماده می شود ….توان می گیرد… برای آنکه بیشتر بکوشد …مرد احساس می کند حتی قدش بلند تر شده است ….چون به مرد بودنش افتخار می کند ….
۴.۸k
۳۰ اردیبهشت ۱۳۹۵
دیدگاه ها (۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.