نامت را میان مناجات شبانه ام با خدا بردم درست وقتی نسیمی می وزید
💭
نامت را میان مناجات شبانه ام با خدا بردم، درست وقتی نسیمی می وزید.
برایش مو به مو گفتم قصه ی دلم را
تپش های قلبم را
نفس های یک در میانم را
نگاه تب دارم را
دلبرانه هایت را
خدا هم سکوت کرد...
دیگر بادی نمی وزید.
شاید او هم به اندازه ی سر سوزنی حال دلم را حس کرده باشد.
#اقاقیا_شمس
#ارسالی
◦•●◉✿❤️нαмɴαғαѕ❤️✿◉●•◦
نامت را میان مناجات شبانه ام با خدا بردم، درست وقتی نسیمی می وزید.
برایش مو به مو گفتم قصه ی دلم را
تپش های قلبم را
نفس های یک در میانم را
نگاه تب دارم را
دلبرانه هایت را
خدا هم سکوت کرد...
دیگر بادی نمی وزید.
شاید او هم به اندازه ی سر سوزنی حال دلم را حس کرده باشد.
#اقاقیا_شمس
#ارسالی
◦•●◉✿❤️нαмɴαғαѕ❤️✿◉●•◦
- ۲.۷k
- ۱۶ خرداد ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۱)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط