دکترا گفتن روز دیگه بیشتر زنده نمیمونه


دکترا گفتن ۳ روز دیگه بیشتر زنده نمیمونه...
هرکاری از دستم برمیومد براش کردم
هرجا که دلش میخواست بردمش
قرض کردم تا بتونم به آرزوهاش برسونمش
روزا رو باهم خوش بودیم و میخندیدیم
شبا هم میومدیم باهم گریه میکردیم
شاید کسی تجربه نکرده باشه باهم گریه کردن رو
همه معمولا باهم خندیدن
ولی تو این ۳ روز من فهمیدم باهم گریه کردن خیلی بیشتر آرامش میده...
میرفتیم مینشستیم به صدای ویولن اون نوازنده خیابونیِ گوش میکردیم، دیگه بی تفاوت از کنارش رد نمیشدیم...
خیابون هارو ساعت ۲ شب باهم قدم میزدیم ...
تا تونستیم همدیگه رو بغل کردیم و بوسیدیم...
۳ روز تموم شد و دیگه نداشتمش...
۲۳ سال نفس کشیدم و راه رفتم و کار کردم و پول درآوردم و جمع کردم، ولی فقط تو ۳ روز معنی زندگی رو فهمیدم و تو این سه روز فقط زندگی کردم
شاید یکی از ما هم ۳ روز بیشتر نباشیم
پس زندگی کنیم و قدر همدیگه رو بدونیم... #امیرحسین_سرمنگانی
دیدگاه ها (۱۰)

به چه مشغول کنم دیده و دل را که مدامدل تو را می طلبد دیده تو...

- کاش یه چیزی مثل اینستاگرام بود که میشد بوها رو توش جستجو ک...

‌🗯 هوشنگ ابتهاج مستقل ترین زن جهان هم که باشی،وقت هایی هست ...

خواستم از غَـــم دنیا ننویســـــم که نَشُد از غَم و ظُلمت ش...

A girl from tomorrow(part 6)

جیمین فیک زندگی پارت ۹۲#

جیمین فیک زندگی پارت ۷۳#

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط