تو روز بارونی پارت ۲۰
تو روز بارونی پارت ۲۰
یور: چییییییی؟!!
لوید: چی شده یور؟
یور: اماداشو بریم انیا رو دزدیدن
_ریز کردن چشم
لوید: خیله خوب ←_←
.
.
.
.
داداش انیا: مامان بابا کجا رفتن o(╥﹏╥)o
یوری: کار داشتن حالا بیا با. دایی بازی کنیم
.
.
.
.
.
انیا: پس اینا کجان*
.
.
~شکستن شیشه
.
.
.
.
یور: کی جرعت کرده انیا مارو بدزده؟
رئیس: درود بر شاهزاده خوار و همچنین توایلایت عزیزم ( ◜‿◝ )♡
یور: چجوری دوست داری بمیری؟
رئیس: هوم، ~( ̄▽ ̄~)~
.
.
.
.
مامور مخفی: هی عروس اقای دزموند رو ازاد کنید مگر نه همه تون میمیرید
یور: هیش، انیا ما میریم باشه؟
انیا: اوکی
.
.
.
.
.
.
.
.
.
دامیان: انیا بلاخره اومدی
نگرانت بودم کله صورتی
انیا: هوف دامیان ولم کن خدایی
دامیان: (ಡωಡ) بیا اینجا کله صورتی
انیا: نچ نچ، نمیزارم بغلم کنی
دامیان: باز این رز صورتی ناز میکنه برام (T_T)
انیا: خیله خوب ناراحت نباش بیا بغلت میکنم
_بغل کردن
.
.
.
.
.
نیم ساعت بعد))
.
.
.
دامیان: چه ناز خوابش برده (。♡‿♡。)
بزار ببرمش رو تختش
.
.
.
.
.
.
.
فردا صبح))
.
.
.
انیا: هوم من رو تختمم ولی دیشب رو یادمـ..... جیغعغععععععع دیشب تو بغل دامیان خوابم برد
دامیان: صبح بخیر
انیا: نکنه خودتم اینجا بودی؟!!
دامیان: هوم، شاید
انیا: دیوونه، بی حیا
دامیان: کله صورتی تو نامزد منی ها
انیا: اون یه حلقس میشه درش اورد
دامیان: هههههههههههههههه
انیا: خنده نداره
پس اگه اینجوریه منم میرم لباس هامو عوض کنم
_ گرفتن دست انیا توسط دامیان
دامیان: وایسا
_سرخ شدن
انیا: چی... چیکار میکنی
♡نزدیک شدن دامیان به انیا
ادامه دارد....
میدونم منتظر بودید ببخشید خیلی زود پارت بعد رو مشاهده میکنید 🥹✨
یور: چییییییی؟!!
لوید: چی شده یور؟
یور: اماداشو بریم انیا رو دزدیدن
_ریز کردن چشم
لوید: خیله خوب ←_←
.
.
.
.
داداش انیا: مامان بابا کجا رفتن o(╥﹏╥)o
یوری: کار داشتن حالا بیا با. دایی بازی کنیم
.
.
.
.
.
انیا: پس اینا کجان*
.
.
~شکستن شیشه
.
.
.
.
یور: کی جرعت کرده انیا مارو بدزده؟
رئیس: درود بر شاهزاده خوار و همچنین توایلایت عزیزم ( ◜‿◝ )♡
یور: چجوری دوست داری بمیری؟
رئیس: هوم، ~( ̄▽ ̄~)~
.
.
.
.
مامور مخفی: هی عروس اقای دزموند رو ازاد کنید مگر نه همه تون میمیرید
یور: هیش، انیا ما میریم باشه؟
انیا: اوکی
.
.
.
.
.
.
.
.
.
دامیان: انیا بلاخره اومدی
نگرانت بودم کله صورتی
انیا: هوف دامیان ولم کن خدایی
دامیان: (ಡωಡ) بیا اینجا کله صورتی
انیا: نچ نچ، نمیزارم بغلم کنی
دامیان: باز این رز صورتی ناز میکنه برام (T_T)
انیا: خیله خوب ناراحت نباش بیا بغلت میکنم
_بغل کردن
.
.
.
.
.
نیم ساعت بعد))
.
.
.
دامیان: چه ناز خوابش برده (。♡‿♡。)
بزار ببرمش رو تختش
.
.
.
.
.
.
.
فردا صبح))
.
.
.
انیا: هوم من رو تختمم ولی دیشب رو یادمـ..... جیغعغععععععع دیشب تو بغل دامیان خوابم برد
دامیان: صبح بخیر
انیا: نکنه خودتم اینجا بودی؟!!
دامیان: هوم، شاید
انیا: دیوونه، بی حیا
دامیان: کله صورتی تو نامزد منی ها
انیا: اون یه حلقس میشه درش اورد
دامیان: هههههههههههههههه
انیا: خنده نداره
پس اگه اینجوریه منم میرم لباس هامو عوض کنم
_ گرفتن دست انیا توسط دامیان
دامیان: وایسا
_سرخ شدن
انیا: چی... چیکار میکنی
♡نزدیک شدن دامیان به انیا
ادامه دارد....
میدونم منتظر بودید ببخشید خیلی زود پارت بعد رو مشاهده میکنید 🥹✨
۷.۱k
۱۴ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.