جان به دیدار تو


جان به دیدار تو
یک روز فدا خواهم کرد

تا دگر برنکنم
دیده به هر دیداری

#سعدی
دیدگاه ها (۱۱)

بود آیا که ز دیوانه‌ی خود یاد کندآن‌که زنجیر به پای دل شیدا ...

شب این سر گیسوی ندارد که تو داریآغوش گل این بوی ندارد که تو ...

سیل از ویرانه با رخسار گرد آلود رفتزود می مالَد فلک روی ستمگ...

گاهی خیال میکنم از من بریده ای!بهتر ز من برای دلت برگزیده ای...

هر کسی را نتوان گفت که صاحب‌ نظر استعشقبازی دگر و نفس‌ پرستی...

دو روزه باقی عمرم فدای جان تو باد..#سعدی

یک روز من سکوت خواهم کرد و تو آن روز ، برای اولین بار مفهوم ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط